خیلی وقت بود که به رنگ کت و شلوار پدرم عادت کرده بودم . وقتی عوضش کرد . دیگر اون بابای سابق نبود . پدرم در محیط کت و شلوار تازه اش دارد زندگی میکند . و من هم در توهم باورانه و یا ناباورانه به دنبال بابایم میگردم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
skip to main |
skip to sidebar
بايگانی وبلاگ
-
▼
2008
(122)
-
▼
اوت
(19)
- از مینی مال هام - 17
- از مینی مال هام - 16
- از اون نادره ها
- از مینی مال هام - 15
- از مینی مال هام - 14
- باید دولتمردان بهداشت کشور جواب بدهند
- قالیچه ها چه گفتند ؟
- شراب - شعرک
- جریمه عشق - از مینی مال هام - 13
- گونه ها - از مینی مال هام - 12
- ویلا دره یا "ویله دره سی " - یک
- ادعا - از مینی مال هام - یازده
- درک - از مینی مال هام - ده
- محاوره - از مینی مال هام - نُه
- قربانی- از مینی مال هام - هشت
- خیش - از مینی مال هام - هفت
- کت و شلوار بابا - از مینی مال هام - شش
- عَرَق خور - از مینی مال هام - پنج
- ماهی - از مینی مال هام - چهار
-
▼
اوت
(19)
گاهی وقتها از نردبان بالا میروی تا دستهای خدا را بگیری غافل از اینکه خدا همون پایین ایستاده و محکم نردبان تو را گرفته که تو نیفتی.
پاسخحذفروح پدرتون شاد.
سلام هم اهری عزیز
پاسخحذفو تو همان عشقی هستی که نسبت به پدرت داری.