۱۳۸۶ دی ۱۰, دوشنبه

شَلَم شوربا

 احترام مشرف هم از اون حرفا بود !



عصر جمعه اي همه چيز توي يخچال ميتونست باشه كه هم بود و هم نبود . بنده زاده را در اين فصل يخي ! فرستاديم كه : سيگار بخرد ! ( معذرت ميخوام قصد بد آموزي ندارم ) ای تُف و لَک بر این سگار . روغن مايع هم بخرد و توخوم  آفتابگردان ( منظور همان تخم آفتابگردان است ) و كيك يزدي و شيريني ... خريد كرد و وقتي درست دم در خانه رسيد و اِف اِف فرمود ، ایهاالناس منزل دار ! گفتند كه " واي " سيب زميني براي سرخ كردن هم ميخواهيم .


 وقتی بی نظیر بوتو کشته شده بود ما سیب زمینی را از همسایه قرض گرفتیم از برای شاممان . البته لاکتوز لوبیای قرمز رنگ کنسرو شده هم همراهمان بود . و میدانستیم که احترام " مشرف " برای " بوتو " مثل این میماند که مرغ بخواهی و ما پَس اش بگویی که " آنفولانزای مرغی " را مراقب باشید .


 وقتی بی نظیر بوتو کشته شد ما همین دو تا ماهی تابه را همراهمان داشتیم



نه به طالب آن بودیم  که عشق ٬ فراغ بالیست که بال بال میزند و نه به تورم اقتصاد مملکتمون فک میکردیم که ( آخ و واخ مان ) بی معنیست وقتی سیب زمینی ایرانی علي الخصوص از نوع اردبيلي اش با موز سریلانکایی در رقابتی دوشادوش و  سنگر شکن دارند پوزه هم را ميمالند به خاك ! گذر بر اين مرتبط فرموده وشاممان را خوردیم و مشعوف گشته و از حال رفتیم . عجب کیفی دارد این دنیا .

۱۳۸۶ دی ۶, پنجشنبه

سوال!

 


عزيزي گفته است  كه  :


در سرزمینی که آب ها همه گل آلودند و نمی توان با چشمانی باز شنا کرد چه باید کرد؟


 


 

۱۳۸۶ دی ۵, چهارشنبه

بدون عنوان

 

بياييم نيكي كنيم و در دجله اندازيم ! ( يك پست متفاوت) سلام دوستان : اخيرا در اين وبلاگ تالار گفتگو و بحث آزاد را داير كرديم از براي اينكه همه بتوانند خيلي راحت مشكلات و مسايل مربوط به بيماري خودشان را " البته در مورد ام اس " در معرض بحث و گفتگو قرار دهند تا عزيزاني ديگر ، اعم از بيماران و يا پزشكان ( البته احيانن پزشكان ) و يا كسانيكه در مورد سوالات مصرحه ، اطلاعات و يا تجربه دارند و حتا شاعران و هنرمندان و كاريكاتوريستها و كارتونيستها و گاهي هم سياستگذاران بهداشت اين مملكت و حتمن خبرنگاران و ... پاسخگو باشند . اين مطلب ميتواند كمكي باشد هم براي ما و هم براي كسانيكه دنبال سوال و مشكلي در باره ام اس به اين وبلاگ مراجعه ميكنند . بياييم و سعي كنيم براي هر چه بهترارائه شدن اين وبلاگ ، تجربيات و يا معلومات خود را به نام " انسانيت " در طبق اخلاص گذاريم تا شايد تنها يك جمله و تنها يك جمله از ما آرام و تسلي بخش انساني گردد و الهام بخش انسان بودن و انساني زيستن . لذا از همه بيماران ام اسي ، دارندگان معرفت ، حكمت ، علم ، فناوري ، پزشكان و درمان كنندگان به يوگا و شنا و يا طب سنتي و گياهي استدعا داريم ادعا و داشته هايشان را بر سيني بي انار اين منزلگه ، به آفتاب عالمتابي بسپارند تا اگر خشكشان هم زد ديگران قيسي آنرا براي روز مبادا و بادا ، در كمدهاي آشپزخونه شون نگه دارند . در اين راستا از خوانندگان اين مطلب تقاضا داريم دوستان ديگر را " با هر وسيله و طريق " ( به علي ! هدف وسيله را توجيه نميكند ، ميكند ؟) مطلع كنند تا حضور سبزشان را بر اين افق ، گسترده گردانند . باري شنيده ايم كه عمر خيام نيشابوري به عمد آورده است ! كه

گر كار فلك به عدل سنجيده بُدي

احوال فلك جمله پسنديده بُدي

ورعدل بُدي بكارها در گردون

كي خاطراهل فضل رنجيده بُدي

 

۱۳۸۶ دی ۳, دوشنبه

روزگاری که برای " ام اس " میگذرانیم

 


شوخی نه ٬ جدی ! 



اولين تالار بحث و گفتگو در مورد بيماري M.s در ايران را در اینجا افتتاح کردم !  " حَبیب هورررا " ! . حضور و مطلب نگاری در این مکان مقدس را برای عموم آزاد فرموده ایم . منتها ! و منتها اینکه  اگر خبر تازه ای در مورد این بیماری بیابید و کلمه ای نگوئید مشمول الضمه ! ام خواهید بود . آقا این کلمه مشمول الضمه هم از اون حرفاست ها . آویزون تُمبانت میشه و لاکن وِل کن هم نمیشود!

۱۳۸۶ دی ۱, شنبه

زِ م َستان

 


زمستان است !


 آری آری اکنون ٬ زِ مَستان است



تصویر از اندرونیست در صبح و کله سحر

۱۳۸۶ آذر ۲۷, سه‌شنبه

آوار درون - Inner Collapse

 


نشسته بودم و تعداد انگشتهایم را فیمابین غم و شادی تقسیم میکردم  که چشمک نارنجي رنگ جی میل ام در آن پائین ترین های دسکتاپم مرا واداشت که برگردان ! زیبای شعر " آوار درون " فریدون مشیری را از استاد گرانقدرم یوسف چرچی عزیز دریافت کنم و حیفم آمد که لذت احساس آنرا به تنهایی مزمزه کنم . براي همين هم ضمن سپاس از ايشان متن فارسي و ترجمه شده اش را برايتان به يادگار در اين پست ميآورم . ضمنن همچنانکه مستحضرید بنده اوقات فراغت خود را فعلن و تا اطلاع ثانوي در باغچه M.S @ ام . اس  به سرخوشي و ميمنت ميگذرانم عنقريب ثَمَرَش را برايتان خواهم چيد . كميابي و كم كاري ام را در اينجا به حساب كار و بار روزانه هم ميتوانيد بگذاريد . لازم به توضيح ميباشد كه : ايرادات كپي پيست از حقير ميباشد دليلش را هم نفهميدم كه چرا نقطه و يا علامت ! و يا علامت سوال و حتا اين دوتا خط  "-- " سرجايشان واقع نشدند . بازهم طبق معمول ، بگذاريم و بگذريم !



آوار درون



کسی باور خواهد کرد


- اما من به چشم خویش میبینم


که مردی پیش چشم خلق بی فریاد میمیرد


نه بیمار است،


نه بردار است،


نه در قلبش فروتابیده شمیشیری،


نه تاپر در میان سینه اش تیری


کسی را نیست بر این مرگ بیفریاد تدبیری.



لبش خندان و دستش گرم،


نگاهش شاد،


تو پنداری که دارد خاطری از هر چه غم آزاد،


- اما من به چشم خویش میبینم


به آن تندی، که آتش میدواند شعله در نیزار،


به آن تلخی، که میسوزد تن آئینه در زنگار،


دارد از درون خویش میپوسد!


بسان قلعهای فرسوده


- کز طاق و رواقش خشت میبارد،


فرو میپاشد از هم،


در سکوت مرگ،


بی فریاد!



چنین مرگی که دارد یاد؟


کسی آیا نشان از آن تواند داد؟



نمیدانم،


که این پیچیده با سرسام این آوار،


چه میبیند در این جانهای تنگ و تار،


چه میبیند در این دلهای ناهموار،


چه میبیند درین شبهای وحشتبار،


نمیدانم.



ببینیدش


لبش خندان و دستش گرم


نگاهش شاد


نمیبیند کسی اما ملالش را


چو شمع تندسوز اشک تا گردن، زوالش را


فرو پژمردن باغ دلاویز خیالش را


صدای خشک سر بر خاک سودنهای بالش را


کسی باور نخواهد کرد.



 


Inner Collapse


No one will believe it


-- but I see with my eyes,


that standing among us


a man is dying without a cry.


he’s not ill or awaiting the gallows


unwounded by sword unpierced by arrows


no one can explain this death without a cry.


his lips are laughing, his hands are warm,


his countenance is happy and


you imagine his memories are free from sorrows.


--But, my eyes see a flame


as it sweeps across an open field


the rusty streak creeping


over a peeling mirror’s face


so his body is decaying form within


like an old mud fortress


from whose cracking towers and arches


bricks fall too the ground


He’s craving in


in the silence of death,


and without a cry.


Who can conceive of such a death?


Is there someone who can explain it to us?


I don’t know.


In the dizziness of this man’s inner collapse,


What he sees in these, our small dark souls,


What he sees in these, our unfeeling hearts,


What things he sees in these dreadful nights.


I don’t know.


Look!


his lips are laughing, his hands are warm


his countenance happy and


No one sees his sorrow,


Like waxen tears welling up round


The neck of a waning candle,


Like dry flowers losing their petals


He’s lost in his thoughts.


The dull sound of a bird striking


Its wings on the ground


No one will believe it.

۱۳۸۶ آذر ۲۳, جمعه

معرفی یک وبلاگ

 


قارانقوش ! یا دیگر گونه وبلاگی از اهر 


داود اهری همه داشته هایش را یکجا در این وبلاگ به معرض دیدم عموم ! میگذارد . بی پاسخ و خنده و مقداری هم همچنان خموش ! آرشیو این وبلاگ را اگر بگردی حرفهای دیگری هم برای شنیدن و یا فهمیدن خواهی یافت . نه لینک میدهد و نه لینک میسپارد . خیلی آرام و بی سروصدا به " آلاشای خودش " میپردازد . ایشان روزگاری در ماقبل ٬ علم پزشکی را در خارجه دنبال میکردند . شعر زیرین و زیبایش میتواند ما را ببرد تا لب بام ! یا محکی گرداند از برای روزی که میشود در پولیتیکا بود و از رستوران ماکیاولی نوشت .


 پوليتيكا خياواني!


ماكياولي رستوراني


گؤره سن بو گئجه


مشتري لره


                          آشپازخانادا


نه لر تدارك گؤروب؟!


گارسونلار


                   يئددي قات اييلير


كلاسيك موسيقي سسي


                                               ياييلير


ائشيكده قار ياغير


سويوق هاوادا


قاپي چي:


                  - بويورون


                     هر بير شئي بئداوا!


- يوخ! ساغ اولون


آلله آتانيزا


رحمت ائله سين!


 


آجيمدان


                    قارنيم قورولدايير،


سويوقدان


                    ديشلريم


                                       بير بيرينه ده يير...!


 

۱۳۸۶ آذر ۱۲, دوشنبه

گویایید ! گویاتر باشید

 


راستی چرا در بَِنِر سایت یک نشریه آذربایجانی نوشته اند HELLO !!!





 


 


 


بالاخره بعد از مدتها هفته نامه محلی ( گویا )ی ارسباران  بر روی دکه اینترنتی جاخوش کرد . این دو هفته نامه که با کجدار و مریزهایش تا شماره ۶۳ ادامه حیات داده است در تاریخ ۷ آذر هشتاد وشیش سایت رسمی خود را به راه انداخت . گرچه هنوز این سایت در اول کار است و انتظار زیادی از بروزرسانی آن ٬ توام با تصاویر زیباییکه خود میتواند زبان گویای دیگری باشد ٬ نمیرود ولی انتظارات بعدی ٬ بیشتر از آن خواهد بود که دوستان فکر میکنند . چرا که فضای مجازی مخاطبانی دارد که بی محابایند ! و سرکش ! انتقاداتشان گاهی به تندی فلفل قرمز هندیست و مِهرهاشان آب سردی بر شعله های آتش . بگذریم


بنظرم نشریه باید تمامی مطالب و مندرجات و عکسها و کاریکاتور و شعرها و ... را که در خود کاغذی هفته نامه آمده است را در سایت نیز بگذارد . از " دالاما " ی آقای ترابی و "کاریکاتور" مهدی حسن پور و " پژواک " مجله و  " خبر و مَبَر " و " جاذبه های گردشگری منطقه " و " زشت و زیبا " و واژه نامه ارسباران و ... خبری در سایت نیست . باری به هر جهت حضور اینترنتی این مجله مجالی میدهد تا دیگر هموطنان که در دیار غربت اند به اخبار هنری ٬ فرهنگی ٬ اجتماعی و ورزشی منطقه دسترسی داشته باشند . حضور سبز عزیزان زحمتکش را در وادی دنیای ارتباطات مجازی را تبریک گفته امیدوارم بتوانند بار سنگینی را که بدوش کشیده اند با سرفرازی و موفقیت به منزل مقصود برسانند . 


 دوستان : یادمان باشد که تاریخ تنها جایگاه به حقّیست که نتایج اعمالمان را روزی به قضاوت خواهد نشست .  در خاتمه امیدوارم تیتر انتخابی ام خستگی زحمت هایتان را از تن پر مهرتان به در آورد ! به امید سرفرازیتان و با احترام    

۱۳۸۶ آذر ۱۰, شنبه

لطفن در گفتگوها و بحثهای مربوطه شرکت کنید!!!؟

 


اندر احوالات افتتاح وبلاگ " بانک اطلاعاتی بیماری ام اس " سرگرم و درگیر بودیم که دوستانی تقاضا کردند که برای حصول به نتیجه ای بهتر جایی را برای پرسش و پاسخ در همین رابطه ایجاد کنیم تا عموم اقشار چه بیماران و چه کسانیکه نیازمند اطلاعات و اخبار جدید و احیانن دارای سوالهایی در همین رابطه میباشند به سهولت بتوانند مسایل و مشکلات خود را بیان کنند تا دوستان دیگر و کسانیکه تجربه و یا علم و فن آوری مربوطه را دارند مردانگی کرده و پاسخ سوالها را بدهند . به نظرم آمد که افتتاح چنین جایی خالی از لطف نخواهد بود جاییکه میشود بحثی فرمود و نکاتی یاد داد یا مطلبی را آموخت . سریعن و در طرفه العینی دست بکار شده و کار را به انجام رساندم . نمیدانم چقدر بار مثبت خواهد داشت و ثمره ای که تمامی بتوانند از آن به خواست های به حقشان برسند . باری به هر جهت اگر چنین اقدامی ثمر دهد حتمن اقدام به درست کردن سایت مستقلی را در مورد همین بیماری و مشتقاتش بپا خواهم نمود . ما که کار زیادی از دستمان ساخته نیست حداقل بانی عمل خیری شویم تا بزرگان قوم ! دست بکار شوند و در مورد تمامی بیماریها و بخصوص " بیماریهای خاص " مکانی را درست کنند تا دردمندان و بیماران و یا درگیران آن نوع بیماری به سهولت و در اندک مدتی بتوانند  مثلن در مورد بیماری سرطان ریه و یا سرطان خون و یا صدها بیماری لاعلاج و کم علاج دیگر اطلاعاتی را دریافت کنند . بد کاری که نکردم ؟


آن قصر که با چرخ همیزد پهلو


بر درگه آن شهان نهادندی رو


دیدیم که بر کنگره اش فاخته ای


بنشسته همی گفت که کوکوکوکو   

۱۳۸۶ آذر ۵, دوشنبه

ریشه در سنگ


 


 


آرمانخواهی در این باغ بزرگ


درختی را مانسته است که بزرگ میشود 


 و اندک اندک ریشه به سنگ میساید .


 درخت را بکَنیم  یا سنگ را  آب کنیم


کدام ؟


 


 


 


 

۱۳۸۶ آبان ۲۷, یکشنبه

به یادگار

 


تولد آصف خان برخیای خودمان است امشب




گفتیم بزنیم و بخوانیم و شادی کنیم



عمه جانشون اینا هم با بچه ها و بقیه دوستان و فوامیل ! شرف حضور دارند


عمه جان امشب با این رقصشون غوغا میفرمایند



جای همه عمه ها و خاله ها و عمو ها و دایی های مجازی خالی


برای شادکامی خودتان و خانواده ٬ لطفن روی این  لینک  تقه زده و ( با رعایت ! ) ٬ باد وولوم اسپیکرهاتان را تنظیم کنید و کلیپ را هم تماشا بفرمائید . ضمنن در اول کلیپ برای دوستان میوه تهیه دیده ایم ٬ شرمنده که به کیک تولد نمیرسین !


 ایام به کام

۱۳۸۶ آبان ۲۳, چهارشنبه

از مینیمال هام - یک

 


 


سعی میکرد رو راس باشه ٬ ولی خَمِ ابروها اجازه نمیدادند .


* * *


پی نوشت : یک نقاشی زیبا و کوتاه را هم در قسمت زنگ تفریح  وبلاگ "  ام اس   " ببینید 

۱۳۸۶ آبان ۱۸, جمعه

یک نفر آیا هست بفهمد که لام برای کیست و کام برای چه؟

 


عده ای دارند بنام میراث فرهنگی ! در بازار اهر و به نام ترمیم بازار خیانت میکنند  . و ظاهرن حمایت هم میشوند . کسی با جربزه پیدا میشود که حلقوم اینها را مقداری  فشار دهد ؟


 

۱۳۸۶ آبان ۱۶, چهارشنبه

ويلا به اين ارزوني كسي سراغ داره ؟ بشتابيد تا كفگير ته ديگ نخورده

 


هی بگوئید و بنالید که در ایران گرانی بیداد میکند !




آگهي از روزنامه جام جم و اتفاقن صفحه حوادث ! ! ! و امروز .


ما که باور فرمودیم تو رو به علی شما شک نکنین .

یک سوال !

 



اندر حواشی برخورد کهکشانها ! و در بیکران هستی ٬ آدمها چقدر در خود غوطه میخورند . تو  و من در کجای این هستی جا گرفته ایم با خیل عظیم ادعا هامان !؟ راستی در تصویر فوق کره زمین کجاست و ما در کجا واقع شده ایم

۱۳۸۶ آبان ۱۵, سه‌شنبه

گستره افق

 


میخواهم آب شوم


در گستره افق


آنجا که دریا به آخر میرسد


و آسمان آغاز میشود

۱۳۸۶ آبان ۱۲, شنبه

تمنا

 


همه چیزی به " تمنا " نشسته است


 

۱۳۸۶ آبان ۱۰, پنجشنبه

روزگار است دیگر

 


روزی روزگاری در همین نزدیکی



در اهر جوان بلند قامتی را داشتیم بنام " میر یونس " که عضو تیم ملی والیبال ایران بود . آبشارهایش آتشین بودند و ما لذت مان بی پیر . همکلاسی من بود . یادواره اش خوش باد . اکنون میر یونس با موهای مجعد و آویزونش از پشت و از رو ٬ دنبال سنگهای گرانبها میگردد یا سنگ بها دنبال ایشان !



میر یونس خیلی وقت است که دیگر آبشار نمیزند


( منبع ) با توضیحاتی بهتر و بیشتر از داستان زندگی میریونس

۱۳۸۶ آبان ۸, سه‌شنبه

تعیین تشخیص دویچه وله آلمانی بر مفاهیم وبلاگهای پارسی زبان

 


خسته و در گیرودار مشکلات روزمره خودم ام فعلن ! دويچه وله رو منه سنه نه !


نمیگذارند با وبلاگ خودت هم راحت باشی که .



تنها


میتوانم


متاسف باشم که


دوستانی


امیدوارند


توسط


"دویچه وله"


برترین


یا بهترین


باشند ٬

۱۳۸۶ مهر ۱۵, یکشنبه

بیماری "ام . اس" و حضور جستجوگرهای اینترنتی در وبلاگ من

 


 معذرت ميخوام ولي واجدالوجود نمود  !



عجب مسئله ای ! وقتی کنتورلر وبلاگم را در این چند روز اخیر بررسی کردم دیدم که اکثرن از موتورهای جستجوی گوگل و یاهو و ام اس ان و پارسیک و ... بودند و دنبال کلمه ای با نام بیماری " ام اس " و يا " درمان بيماري ام اس" يا " پيشگيري از بيماري ام اس " میگردند . خوشحالم که میتونم ید بیضامو برای دادن اطلاعات بیشتر در مورد اين بيماري را در این مکان نشانشان دهم . آرزوی شفاشان آرزوی قلبی من است .


اگر دیگران ٬ از دوستان گذشته س دیگر ! کمک کنند و ترجمه ای ٬ آدرسی ٬ لینکی ٬ یا خبر تازه ای بیابند بخاطر کمک به یک بیماری خاص بنام "ام اس" یا بقول خارجکی ها "M.S  "  ( خدا به داد دیگربیماران خاص برسد ) برایم ايميل بفرستند مشول الضمه مان خواهند کرد . ثواب هم معنی دیگری میتواند داشته باشد مگه نه ؟ آقا ! همه نوع ترجمه از نوع آلماني ، سوئدي ، دانماركي ، سوئيسي ، انگليسي ، عربي ، هلندي ، اتريشي ، تركي ، اسپانيولي ، فرانسوي ، بلژيكي ، روسي ، چيني ( لطفن مربوط به تاناكوراي ژاپني نباشد ) ، ژاپني ، هندي ، پاكستاني ،  و هر لهجه و زبان ديگر .... يا حتا لينك هايي جديد را به زبان فارسي شكري را بنام فرستنده لينك ميدهيم . 


معذرت ميخوام زبانها و لهجه هاي آفريقايي يادم رفته كه اشاره كنم . از مَمَه گير تا پَپَه خور هر نوع اطلاعاتي دارد را نيز پذيرائيم . از فرزندان زيبايتان ، زير ۱۵ سال ، بعدن پذيرايي خواهيم كرد .


لازم به توضيح است كه نق نقوي مهربان دو سايت انگليسي زبان را با همه گرفتاري روزمره اش برايم ميل فرمودند و در " اينجا " وارد فرمودم .  لطفن كمك حالم باشيد تا اين كركره را بالا نگه داريم. از ما خواهش بود و گفتن .


 


زير كركره اي را به حساب من نذارين !


۱۳۸۶ مهر ۱۳, جمعه

سيري كه از گرسنه خبری ندارد !

 


 ي كه از  خبري ندارد


 در صورت لزوم جريان را در پي نوشتي خواهم آورد .  امشب که زیتون اسپانیایی را بدون هسته و اندروني اش ٬ همراه با ملات فلفلی قرمز رنگ و خمیر مانند و با بوی پیتزای " آی باحالی " خوردم . خیلی حال داد .

۱۳۸۶ مهر ۶, جمعه

لينك كده اي از براي بيماري " ام اس "


در صورت نياز ٬ لينك وبلاگ " ام . اس" را در وبلاگتان وارد كنيد تا بموقع از اخبار و اطلاعات جديد باخبر شويد .


 خيلي وقت بود كه ميخواستم از اين وبلاگنويسي و وبلاگ خواني يك ايده صحيح و سالم و به دردبخور بدست بيارم كاري كه ارزش توش نهفته باشه . لذا مصمم شدم لينك كده اي را راه بياندازم . تا آخرين مطالب و اخبار و اطلاعات را در آن وارد كنم . بانكي از اطلاعات مثلن از براي يك بيماري خاص . از ديروز شروع كردم و مقداري لينك جمع آوري كردم و به چند تن از وبلاگنويسهاي عزيز ايميل فرستادم تا كمكم كنند لينك كده بيماري "ام اس" را پر بار نگه داريم . گر چه هنوز هيچ پاسخي را نگرفته ام ولي پاي قولي كه به خودم داده ام هستم و اين وبلاگ را به يك بانك اطلاعاتي قوي تبديل خواهم كرد از براي بيماران " ام اس " . يعني اگر كسي خواست اطلاعات و اخبار مبسوطي را از اين نوع بيماري دريافت كند با وارد شدن به اينجا و خواندن مطالب آن جديدن و قديمن ! دست خالي بر نگردد . از دوستاني هم كه اطلاعات بيشتر و يا اخبار جديد و یا ترجمه مطالب و اخبار خارجی در اين رابطه  دارند تقاضامندم لينك اش را برايم بفرستند تا به بار اطلاعاتي آنجا افزوده شود . كسي هست كمكم كنه ؟



پاي نوشت : فعلن انتظار زيادي از آنجا نداشته باشين هنوز وبلاگ يكروزه است مثل يه جوجه زرد رنگ يه روزه . در زمان آتي و در فرصتي مناسب دستي به قالب و لينكهاي بغل دستش و ... خواهم كشيد . یه چیز دیگه هم اینکه برای همه موارد خاص و مهم میشود لینک کده مخصوس درست کرد تا دیگه هی دنبال سرچ گوگل و یاهو نباشی  

۱۳۸۶ مهر ۳, سه‌شنبه

میم مثل مادر

 


 يك خبر بد



نسرين عزیز از وبلاگنويس هاي اهري ساكن در مشهد ٬ مادرش را از دست ميدهد با غمي وافر  .  و با همه ارقام نوستالژي هايش ٬ یا صفر و یک هایش به هم خورده مينمايد . تسليت وبلاگنويس هاي اهري و دوستان غير اهري نثار روح خانمي كه زمانی  " خياط " قهاري بود و مظلوم و دردمند و مهربان و زجر کشیده و پاک با چهره ای نورانی و  هم محله ای مان  .  روحش شاد  . تسلیت ما را پذیرا باشین . روزگار است دیگر ! در این روزای پر از زنبورهای زرد رنگ که نه عسل بافند و نه نیششان مداوای وجودت میتواند باشد  . نشستم و به خیام تفال کردم که چنین آمد :


چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ


پیمانه که پر شود ٬ چه بغداد و چه بلخ


می نوش ٬ که بعد از من و تو ماه بسی


از سلخ به غره آید از غره به سلخ


باقی بقای عمر تان .

۱۳۸۶ شهریور ۳۰, جمعه

گويا گلایه داریم ما !

 


 به دو هفته نامه گوياي خودمان  كه اين دفعه ماهنامه شده بود !!




بازار  اهر و عدم اطلاع رساني دو هفته نامه " گويا " از وضع اسفبارش به بیتی یا نیم بیتی ! چرا ؟


      کم دردی نیستا که یه مجله محلی از مشکلات و نابسامانیهای بازار شهرش که ماههاست گریبانگیرش شده و ظاهرن بی صاحاب مونده لبی تر نکنه . برقرار باشين دوستان !

۱۳۸۶ شهریور ۲۹, پنجشنبه

سایت گل آقا دو ساله شده بوده و ما بیخبر بودیم

مبارکباد هایمان را پذیرا باشین . 



دو سالگی سایت گل آقا تبریک حضورشان . شعار و یا شعور صفحه اولش آدمی را میبرد به جاییکه کمتر آدمی به سراغش میره ! نه اینکه عرب اونجا نی انداخته باشه نه ! مقداری اینورترش . آنجا که میخوانی :


یک زبان دارم دو تا دندان لق


میزنم تا میتوانم حرف حـــــق


برقرار باشین رفقا و موفق . اینم دسته گلی تقدیم به بروبکس " گل آقا " از طریق بالاترین . چه کند بینوا همین هم براش مقداری اضافه وزن دارد .


مرتبط با موضوع :








 

از بیماری ام اس ( MS ) بيشتر بدانيم

 


 

داشتم اینجا رو میخواندم که به اطلاعات نسبتن بیشتری در مورد بیماری " ام اس " رسیدم . گفتم شاید مطالب را در وبلاگم هم بیاورم  روزی روزگاری به درد کسی بخورد . عكس را از اينجا با عنوان "ام اس" خبر نميكند به همراه اطلاعات ديگري از همين بيماري گرفته ام . مطئنن داروهايي كه در اين سايت معرفي شده را حتمن بايد پزشك متخصص مغز و اعصاب تجويز كند . اينجا فقط براي آشنايي بيشتر و اطلاع رساني اينكار انجام پذيرفته . سلامت باشيد .

 

بيماري ام اس

بيماري ام.اس (موليتپل اسكلروزيس) يكي از شايعترين بيماريهاي سيستم اعصاب مركزي (مغز و نخاع) مي باشد. اين بيماري در اثر تخريب غلاف ميلين ايجاد مي شود. ميلين غلافي است كه فيبرهاي عصبي را احاطه مي كند و در انتقال سريع امواج عصبي نقش بسيار مهمي دارد.
در حالت طبيعي با وجود اين غلاف امواج عصبي سريع منتقل شده و حركات موزون و هماهنگ بدن حاصل ميشود.
در بيماري ام.اس اين غلاف عصبي تخريب مي شود. بدين ترتيب امواج عصبي از مغز به خوبي منتقل نمي شود و علايم مختلف بيماري ام.اس ظاهر مي شود.
در مناطقي كه ميلين تخريب شده است پلاك هايي ظاهر مي شود.
چه كساني به بيماري ام.اس مبتلا مي شوند؟
خانمها بيشتر از آقايان در معرض اين بيماري هستند به طوريكه نسبت ابتلا زنان به مردان به ميزان ۳ به ۲ مي باشد. بيماري ام.اس بيماري افراد جوان است به طوريكه متوسط شروع بيماري بين ۳۳-۲۹ سالگي است. از طرفي ممكن است اين بيماري افراد را از ۱۰ تا ۵۹ سالگي درگير كند.
نکات سريع
- بيماري ام اس يک بيماري پيش رونده سيستم عصبي است که هنوز درمان قطعي براي آن پيدا نشده است.
- حدود ۵/۲ ميليون نفر بيمار مبتلا به ام اس در سراسر جهان وجود دارد.
- زنان بيشتر از مردان گرفتار مي شوند.
- بيماري ام اس شايعترين بيماري سيستم اعصاب مرکزي در افراد جوان است.
- چهار نوع بيماري ام اس وجود دارد : خوش خيم ، بدخيم ، عودکننده –فروکش کننده ، پيش رونده ، پيش رونده اوليه.
- در بيماري ام اس ميلين احاطه کننده فيبرهاي عصبي تخريب مي شود.
- با اينکه علت دقيق بيماري ام اس نامشخص است اما محتمل ترين علت آن تخريب غلاف ميلين در اثر يک فرآيند التهابي خودايمني است .
- بيماري ام اس يک بيماري ارثي نمي باشد اما نقش ژنتيک در آن بخوبي شناخته شده است.
- بيماري عصبي ام اس مسري نمي باشد.
- بيماران مبتلا معمولا در سنين ۲۰ تا ۴۰ سالگي تشخيص داده مي شوند .
- به ندرت اين بيماري در افراد زير ۱۲ سال و بالاي ۵۵ سال ديده مي شود.
- بيماران مبتلا ، علايم بسيار متفاوتي دارند.
- هيچ درمان قطعي براي اين بيماري وجود ندارد اما درمانهاي موجود در تغيير روند بيماري مؤثر هستند.
علت بيماري ام.اس
علت دقيق اين بيماري هنوز شناخته نشده است. مطالعات وسيعي در اين زمينه در سراسر دنيا در حال انجام است.
تخريب غلاف ميلين احتمالاٌ در اثر پاسخ غير طبيعي سيستم ايمني بدن مي باشد. علت اين عملكرد غير طبيعي سيستم ايمني هنوز به خوبي شناخته نشده است. احتمالاًٌ چندين عامل مختلف در اين روند دخالت دارد كه عبارتند از : عفونت ، ژنتيك ، استرس ، نقص ايمني و عوامل محيطي.
انواع بيماري ام.اس
سير بيماري ام.اس غير قابل پيش بيني است. برخي از بيماران سير خوش خيمي دارند ، در حاليكه برخي از بيماران ديگر سير سريعاٌ پيش رونده دارند كه منجر به ناتواني آنها مي شود. اكثر بيماران مبتلا به ام.اس در بين اين دو طيف قرار دارند. با اينكه بيماران مختلف علايم بسيار متفاوتي دارند اما به طور كلي با توجه به سير بيماري ، اين بيماري چهار نوع مختلف دارد :
۱- ام.اس پيش رونده –فروكش كننده :
در اين نوع ام.اس ، حمله هاي غير قابل پيش بيني ظاهر مي شوند. حملات ممكن است به صورت ظاهر شدن علايم جديد يا تشديد علايم قبلي باشد.طول مدت حملات متغير است. (روزها يا ماهها) و بهبودي كامل يا نسبي ديده مي شود. بعد از اين حملات بيماري به مدت چندين ماه يا چندين سال خاموش است.
۲- ام.اس خوش خيم :
در اين نوع ام.اس ، يك يا دوحمله با بهبودي كامل ديده مي شود.باگذشت زمان در اين نوع ام.اس سير پيش رونده يا ناتواني دائمي ديده نمي شود. بيماري ام.اس زماني در اين دسته قرار مي گيرد كه بيمار بعد از ۱۰ تا ۱۵ سال از حمله اول ، ناتواني بسيار اندكي داشته باشد. با توجه به حملات اوليه، ممكن است اين نوع ام.اس ابتدا در دسته عود كننده – فروكش كننده قرارگيرد.
۳- ام.اس پيش رونده ثانويه :
در برخي از بيماران مبتلا به نوع عود كننده – فروكش كننده ، احتمال ايجاد ناتواني پيش رونده وجود دارد. ناتواني اغلب به دنبال حملات رخ مي دهد.
۴- ام.اس پيش رونده اوليه :
در اين نوع ام.اس حملات واضحي وجود ندارد. بيماري به تدريج شروع شده و به آرامي پيشرفت مي كند.
علايم بيماري ام.اس
علايم بيماري ام.اس بسيار متغير است. اين علايم بسته به اينكه چه منطقه اي از سيستم اعصاب مركزي گرفتار شده ، متفاوت است. الگوي بيماري ام.اس از هر فردي به فرد ديگري متفاوت است. اين علايم حتي در يك فرد خاص در طول سير بيماري تغيير مي كند.
علايم شايع اين بيماري شامل :
۱- اختلالات بينايي : تاري ديد ، دو بيني ، اپتيك نوريت ، حركات غير ارادي و سريع چشم و به ندرت از دست دادن كامل بينايي.
۲- اختلالات تعادل : لرزش ، عدم تعادل در راه رفتن ، سرگيجه ، ضعف و كرختي اندامها ، اختلال در انجام حركات موزون.
۳- سفتي عضلات
۴- اختلالات حسي : گزگز و مور مور ، احساس سوزش ،بي حسي و درد.
۵- اختلالات تكلم : صحبت كردن آهسته ، تغيير حالت تكلم ، كشيدن كلمات و اختلال بلع .
۶- خستگي
۷- مشكلات مثانه و ا

۱۳۸۶ شهریور ۲۶, دوشنبه

به برنار کوشنر وزير خارجه فرانسه

 


ما حاضريم به نزاع  ! حرف دهنت را بفهم جناب وزير



وزیر خارجه فرانسه: برای جنگ احتمالی با ایران آماده می‌شویم . 


 


 


 


 


این آقا کدام مادر ٬ خوش زاده ایست که میخواهد ترقی و یا احیانن تنزل مان را رقم بزند . خیلی لینک برای ارسال داشتم که به هر کدام که رجوع کردم دیدم مجبورم ده ها لینک دیگر بر افاقه ایشان بیافزایم و وقت گیر میشود . آقای وزیر امور خارجه فرانسه ! جناب " برنار كوشنر " لطفن دست نگه دارید . شما تصمیم گیرنده اهالی این مملکت نیستید ! شما نمیتوانید حتا به کسی اعمال نظر فرمائید که سیگار کشیدن بد است حتا در محافل خصوصي و یا حتا قدرت این را ندارید که در جزیره لختی ها با تومبان و شورت ظاهر شوید . لطفن دستتان را پائین بیاورید و لوچه تان را جم و جور فرمائید .  اگر قرار بر این باشد که اتمی باشیم و یا ناتومی ! تنها مائییم که تصمیم میگیریم . یعنی  ملت ایران ! یعنی کسیکه در زیر شلاق آفتاب روزی میگذراند . عین مردمی که " رنسانس " را آفرید در فرانسه . لحظه ای کولر های سالن تان را خاموش کنید و دگمه آخرین پیراهنتان را باز . حلقه کراواتتان را مقداری به " شرق " برگردانید تا تنفسی جدید بکنید  . حتمن راحت میشوید مگه نه ؟ ما اینجا خانه داریم و خانواده واریم . با حیاط پر از گلمان هم هی ٬ حالی هم میکنیم . نه اینکه در باغمان ٬ عقرب و رُتیل نداشته باشیم ! نه به علی . گاهی نیش زده میشویم و گاه گاهی مسحور و گاهی هم برای گفتن رمزی ٬ یا رازی ٬ دیگران گرفتار می آیند . " حبس " داریم " کتک با باتوم " داریم " و قس علیهذا هم داریم . حکومت است دیگر ! گاهی با باتوم سر بجاس و گاهی هم با رشوه و پول . شما ندارین ؟   راستی یادم رف بپرسم " زندان گوانتانامو " متعلق به چه کسی است . جناب وزیر ! من شخصن و به عنوان یک ایرانی و در داخل محدوده استانی به نام " آذربایجان " هجوم يك ارتشي كه بانام " سارتر " و با عنوان " اگزيستانسياليت ها " و يا گاهي  با نام " اومانيسم ها " وارد مملكتم شوند را  نميپذيزم ! دوست دار اگزيستانسياليزم و اومانيسم ام٬ ولي حمله نظامي  را احمقانه ترين موضع ميدانم .  شما حمله كنيد و سر جنگ با مردم يك مملكت داشته باشين كه نه عراقيست و نه افغان ! بيلخ مان را تحويل ميگيريد . ايران داراي سابقه تاريخي است . كه هم رستم دارد و هم بابك خرم دين  و هم كه هخامنشيست  كه " سعدي" هم از آن ماست و " حافظ " هم به همچنان و  " خيام نيشابوري" . تازه " پروين اعتصمامي " هم كه قرار چار راهش را به هم زده هم با ماست . بازتاب تاريخش اش را هم ملاحظه كنيد بد نمي بينيد .  از ما گفتن بود. سنگرهامان بتوني و آماده اس . قاعدتن " ستار خان "را که بهتر از ما باید بشناسید به دلیل انقلاب مشروطه ٬ ایشان همولایتی ما بودند محض اطلاع .


 

۱۳۸۶ شهریور ۲۵, یکشنبه

یک ماه در اغما


 


آقای سیروس مقدم٬ کارگردان سریال تلویزیونی " اغما " دستت خوش


دروغ چرا ؟! بهترین سه ریالی را که در ماه رمضان امسال از صدا و سیمای ایرانی دریافت میکنیم ٬ همین سه ریال " اغما " میباشد . لطفن " دیش های تان " را تنظیم کنید به شبکه اول سیما  و بعد از اذان مغرب و عشا و منبعد خوردن افطاری ٬ البت اگر با فطر و شکستن موافقید با این فیلم ٬ هم رهایمان شوید . رو راستی و ابوالفضلالعباسی ! مطلب اصلی این نبود که خدمت حضور انورتان ارسال میکنم . این " بلاگفا " ی ما کم لطفی کرد و همه مطالب مندرج شده ما را  پودر هوامان داد . لذا ( زیپ دهانمان را کشیده فرض میکنیم ) و به ادامه مطلب مستدام میفرماییم . عجب حکایتیست نازنین .


خلاصه : به نظرم این فیلم و سه ریال را ببینید بد نمی بینید . این سه ریال به اکثر و نه به همه سه ریال های تلویزیونی مان مقداری بفهمی نفهمی ارجحیت دارد . هم عرفانی است که ما خیلی دوستشان داریم و هم اجتماعی و هم مقداری قاطی سیاست و فلسفه دارد . عاطفه هم کم بارش نیست . طرف مقابل هم که یک دکتر است و گاه گاهی میتوانیم شماره تیلیفونش را بگیریم و از " وبای " مزمن و گاهی هم از ایراد و اشکالات حضور و فن نه آوری قلب ناکارمان حدیثی یا سخنی را منتظر اش باشیم . ( گرچه دادن آدرس منزل دکتر در این مقال ناممکن است ! )که ایشان هم زنش را میکشد و هم خیلی داناست ! که هم زندگی اش را دوس دارد و هم دخترش را نیز میستاید چون بهار٬ دختری بنام پری . هزار البته با دیدن سه چار قسمت یک سریال سی تیکه ای نمیشود در موردش قضاوت کرد . باری به هر جهت تا اینجاش که خیلی خوشمان آمده .


مرتبط با موضوع :


 ۱- تصميم به استفاده از چادر براي بازيگر زن سريال اغما


۲ - تیم تهیه کننده این سریال عبارتند از : كارگرداني سيروس مقدم محصول گروه فيلم و سريال شبكه اول سيما است و علاوه بر لعيا زنگنه، بازيگراني چون امين تارخ، ايرج نوذري، لادن طباطبايي، حامد كميلي، شيرين بينا، عبدالرضا اكبري، فلور نظري، ناصر ممدوح، شيوا خنياگرو نفيسه روشن در آن به ايفاي نقش پرداخته‌اند. 


 ۳ - مجموعه‌هاي جديد سيما در ماه ‌رمضان داراي خلاصه داستان و ويژگي‌هايي هستند كه مي‌تواند براي مخاطب سيما در اين ايام جالب توجه باشد.







 متاسفم که به دلیل فیلترینگ نمیتوانم سه سالگی  " نق نقو " را در وبلاگ خودش تبریک بگویم .  نق نقو جان تبريك ! مبارکباد ما را اينجوري و از همين جا پذيرا باش . اميد وارم صد ها هزار و هشتصدو بيست و يك نق بزني و برقرار باشی .


 


 


 


 


 


 

۱۳۸۶ شهریور ۲۳, جمعه

جیز و فیز !

 






کاری از osman turhan 



روی لینک آبی بالا تقه با موشواره فرمائید تا دیگر کارهای عثمان تورهان را مشاهده کنید.  آیکون های دیگر مطلبی دیگر  گونه دارند. بر گرفته از این منبع

۱۳۸۶ شهریور ۲۰, سه‌شنبه

رازگشایی یک پرونده قدیمی!

 


از دیگران !





حافظ:
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدنــــد / گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدنــــد!
صائب:
در میخانه که باز است چرا حافــظ گفت / دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند!
شهریار:
در میخانه نبد بسته ولی حــــرمت می / واجب آمد که ملائک در میخانه زدنــد!


منبع با کمی تلخیص!


دو آف لاین از اينهمه :


نرگس : فریدریش نیچه : "آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای، از این آشفته ام که دیگر نمیتوانم تو را باور کنم


شهلا : کاش خداوند سه چيز را نمي آفريد، غرور را ، دروغ را وعشق را . تا انسان مجبور نباشد از روي غرور به عشق دروغ بگويد. سه چيز در زندگي هيچگاه باز نمي گردند: زمان، کلمات و موقعيت ها. سه چيز در زندگي هيچگاه نبايد از دست بروند: آرامش، اميد و صداقت. سه چيز در زندگي هيچگاه قطعي نيستند: رؤيا ها ، موفقيت و شانس . سه چيز در زندگي از با ارزش ترين ها هستند: عشق، اعتماد به نفس و دوستان٬ رابطه دوستي خوب مثل رابطه دست و چشم مي مونه وقتي دستت زخمي ميشه چشمت گريه مي كنه ووقتي چشمت گريه ميكنه.....دستت گريه رو پاك ميكنه .

۱۳۸۶ شهریور ۱۸, یکشنبه

اختلاف علم !

 


 تصوير دست من و ماجرای حلاجی آن !




 متخصص دكتر شکسته بندی فرمودند كه اين يك در رفتگي استخواني نيست . عطاری فرمودند كه به منزل حاجي اروج برو و كار را تمام بكن . دوستی فرمود مقداری " پی و یا روغن !" گوسفند را ببند به دستت تا صبح٬ ناظهور ٬ کارت رو براست . متخصص داخلي گفتند كه اين نيش يك عقرب است و دو هفته اي طول ميكشد  تا تاول رد همه عالم شود. همسايه ها گفتند خودت رو به اورژانس معرفي كن! بعضی ها گفتند ... و بعضی دیگر نسخه ای دیگر پیچیدند . چقدر بد است که اطلاع از امراض نداشته باشیم و هی آدرس غلط بدهیم و هی مریض را سر به ته گردانیم . دوستی ابراز نظر کرد که آمپول " بتامتازون" کار ساز است و آمپول زن اعتقاد داشت که " دگزامتازون " بهتر است . آخ و توفمان هوا بود ! آخرش فهمیدیم که یک کره خره ما را نیشمان زده و باید اسپند دود کنیم و ما مانديم ميان چند خر ! اين ميگه به خر و آن ديگري ميگويد نخر ! فعلن کپسول سفالکسین مصرف میکنیم با عده ای تنقلات و آمپول جنتامایسن یکی  به صبح و یکی به شب . جایتان خالی خیلی خوش میگذرد .


 

۱۳۸۶ شهریور ۱۷, شنبه

گاهی به یک نگاه

 


به نگاه هایمان مومن نباشیم و به قسم هایمان هم معترف ! گاهی یک دیدگاه مستلزم دید دیگران است . با شناخت و جهان بینی جدید . و دیگرگونه ! بتوانیم باورش کنیم خیلی آقاییم .


۱۳۸۶ شهریور ۱۵, پنجشنبه

یک شعر ارسبارانی!

 




 رضا  فرمند  شعر زیبایی را سروده اند بنام  ارسباران که چون هم شعرش زیبا بود و هم ارسبارانی ! تصمیم گرفتم آنرا به یادگار در اینجا بیاورم . دستت درست آق رضای عزیز . یِکّم


دوم اینکه : عکس فوق تزئینی است و یا این عکس نشانگر معصومیت کودکانه است را نیز نمیدانم . ایشان "فرحان خان" هستند فرزند ذکور اسماعیل خان ! دوس دارن همیشه قُمپُوز در بکنن . ما هم مشتری پَروپاقُرصشیم ! و  هی تِلِک تِلِک برایش دیافراگم باز و بسته میفرمائیم   


سه : در این مکان مقدس و با زبان الکن از تک تک دوستانیکه در پست قبلی ام روادید صادر فرمودند که آستان بوس درگاه منزلشان شویم خاضعانه سپاسگزاریم. این یک تست رفیق یابی وبلاگی بود که ابداع فرموده بودیم تا هَفَممون شود که اگر روزی روزگاری گذر پوست نازک مان به دباغخانه بیوفتد و نمک مالی نیاز داشته باشد آدرس را مشتبه نگیریم .


چار : ما برای مراسم عروسی داداشِ "منزل بانو" تهران تشریف داشتیم جای دوستان خالی٬خیلی هم خوش گذشت.برقرار باشین رفقا.کلی هم چاکریم به علی !


پنج : پنج انگشت دست آدمی که به یک اندازه نیست .


شیش : "شیش " به زبان ترکی یعنی " سیخ " ! کو تا شیش٬  کباب بره همراهش باشد یا جوجه کباب


و اما :




عروس ارسباران


 بعلت طولانی بودن شعر آنرا در ادامه مطلب بخوانید .


۱۳۸۶ شهریور ۵, دوشنبه

ما عازمیم !

 


خبَر و مَبَر



 ما عازم سفر هستیم . بین جزایر اسکاندیناوی و شاید جزایر قناری را هم روایتگر باشیم . از آلاسکا هم شاید با بالون مان معبور ! باشیم . محتملن از کلرودای آمریکا هم عبور کنیم و اگر کم گاز نرفته باشیم تورنتوی کانادا را هم خواهیم دید و اگر پر گاز برویم مادرید اسپانیا را هم مشاهده خواهیم کرد . از فضای آلمان هم مستفیض خواهیم شد . دانمارک نيز ملاحظه کرده و خواهیم کرد . بخواهیم " آدمیت " را ثبت به قدم باشیم میرویم هلند ! از آنجا پرواز بزرگ وارانه ای را انجام خواهیم داد تا برسیم به لندن و  آسیای میانه . آقا تهران كسي رو داريم كه ببينيمشون ! چالوس چطور ؟

۱۳۸۶ شهریور ۱, پنجشنبه

تورك لينك

 


فدای سرت ! ولی خیلی وقت گیر است این تورک لینک



همينكه مقداري تونستيم " لیست وبلاگ نویس های ترک ایران " را سروسامان بدهيم "مُشَع اَف " شديم . در آنجا داريم هم قالب عوض ميكنيم و هم آدرس جديد معرفي ميكنيم و هم بلاگفيد اش را راه ميندازيم . كار شاقي هم است . ما را چه به اين كارا  را هم خودم نميدونم .


 راستي اگر کسی از دوستان با تعويض بلاگرولينگ وبلاگم از اتوبوس اهري جا مونده لطفن اشاره كند تا سه سوته ترمز کنم و از کافه بغل اتوبان یَک چایی دبش زنجبیلی و یا دارچینی بسته به میلشان خریدار باشم و تا ایشون هورتی به سر کشند وبلاگش را وارد كنم . 

۱۳۸۶ خرداد ۲۸, دوشنبه

عکسی به یادگار

شهردار و شهریار


این عکس را از آقای یوسف خدادادی یکی از قدیمی ترین مطبوعاتی کاران شهرستان اهر به امانت گرفته بودم حیفم آمد آنرا به یادگار در معرض دید عموم قاطبه ملت شریف و فهیم و عاقل و بالغ و ادیب و فهمیده و عارف و ... نگذارم ! آقای ناصر شفیعی شهردار سابق اهر که آدم پرکار و رو راست و جدیی بود و بنابه مصلحت بسیار خوب از طرف شورای شهر اسبق شهرستان اهر به ریاست شهرداری انتخاب شده بودند و گویا بنابه دلایلی! ( من دلایلش را نمیدانم معذرت! ) هم از طرف همان شورای شهرستان سابق و به دور از مصلحت ! از کار بر کنار شدند . ما را چه به اینکارا تصویر رو حال کنید و میانسالی شهریار را هم ببینید .



آی جوانلیق !



 حیدر بابا ئلدریملار شاخاندا


سئللر سولارشاقلدییب آخاندا


قیزلار اونا صف باغلییوب باخاندا


سلام اولسون شوکتوزه ایلوزه


مننده بیر آدیم گلسون دیلیزه


... 



 


 تو ضیح :ضمنن جان هر کی که دوست دارین اگر از مطالب یا تصاویرم استفاده ابزاری یا غیر ابزاری میکنید عنایت کرده و منبع آنرا بیان کنید تا زحمات بی شائبه ام! بنام شما ! ثبت نشود . داریم مقداری عصبانی میشویم ها ! گفته باشم . اگر آنهاییکه که کپی پیست را واردن و تا حالا از اینجا یا اینجا و یا اینجا مطالب و یاتصاویر را به سرقت برده و به نام خود درج کرده اند تکرار دزدی کنند در همینجا رسواشان خواهم کرد . عزت زیاد 

۱۳۸۶ خرداد ۲۵, جمعه

كلنگ‌زني نخستين هتل شهرستان اهر

 


  به جون خودم ! ماهم پیشرفت خواهیم کرد



منبعد با عشیره و نبیره و همشیره و مابقی اقوام میتوانید تشریف بیاورید اهر و در هتل سه ستاره اش تا میتوانید بخور بخواب فرموده و گاهی هم به اطراف و اکنافش محض گردشگری بروید مثلن همین "قلعه بابک خرمدین" که شهره خاص و عام است . یا آبهای معدنی که هم گرمش را داریم و هم یخ یخ اش را مثلن آبگرم موتاللیخ ( متعلق ) یا "قَینَرجه " و یا سرعین که دوساعتی با ما فاصله ندارد . یا اگر اهل کوه و دامنه اید میتوانید بروید به کوه قوشا داغ (اِی وَر شِی وَر ) یا گئچی قران (بز کش) قلعه "قهقهه " " آوارسین "یا کوه سبلان و ... یا اگر هم اهل جنگلید و سبزی و درخت و حیات وحش و یا مستند سازید ! تشریف بیاورید و بروید جنگلهای بکر ارسباران که هم قوچ و آهو داره و هم خرس آنهم از نوع ارسبارانی اش ! یا چرا دور بروید همین جنگلهای "فندقلو " مگر چه اش است در آنجا تا میتوانید فندق تناول کنید مفت و مسلم ! آقا سد هم داریم "سد ستارخان "٬ میتوانید ماهیگیری کنید ولی متاسفانه قایق توش نیانداختند یعنی نه اینکه نیانداخته باشند نه٬ بخاطر اینکه اسراف و تبذیر نشود اینکارو نکرده اند یعنی مردم میروند و سوار قایق میشوند و پول خرج میکنند و به اقتصاد خانواده آسیب میرسد . اطرافش هم درختکاری نشده چیزی هم برای تناول آنجا پیدا نمیکنید که بخرید پس لطفن اگر قصد سفر به سد زیبای ستارخان را دارید مقداری خرت و پرت برای خوردن باخود همراه ببرید . آثار باستانی هم داریم فَت و فراوون . ضمنن دومین معدن مس ایران یعنی" مس سونگون "هم نزدیکهای هتله میتونید استخراج مس و طلایش را نیز از نزدیک ملاحظه کنید البته اینش بماند که استخراجاتش را میبرند کرمان چونکه فعلن اینجا کارخونه اش را نداریم .


  مَخلَص اینکه خیلی خوشحال شدیم که شهر ما هم هتل دارشد ولی چیزی قلقلکم میدهد و آن اینکه همانطور که در تصویر مشاهده میکنید کلنگ در هواست ! نه اینکه خدای ناکرده کلنگ زده نشده نه خیر  ولی میترسم عمرمان کفاف زیارت پشت بام این هتل را ندهد ! مثل جاده اهر به تبریز یا بر عکس اش . یادش بخیر ما که بچه بودیم کلنگش را زده بودند زمان شاه سابق و فعلن که ما رو ریش سفید حساب میکنند هنور این جاده تموم نشده . پس لطفن جامه دانهایتان را سرجایش محفوظ نگه دارید و قصد و فکر مسافرت به اینجا را از مخیله محترم و یا محترمه تان بیرون پرتاب کنید که کار اگر تمام شد حتمن خبرتان میدهم صد البت فعلن درب کلبه حقیرانه خودم برای دوستان باز و آماده پذیرائیست .


خداییش این "کلنگ زنی" روز جمعه ای خیلی بهمون حال داد  . مجبورمون کرد کلنگ از خونه ابَوی بیاوریم و آنرا دست تنها فرزند ذکورمان بدهیم و عکس بیاندازیم و آپلودش کنیم و مطلبی چاق کنیم و بگذاریم وبلاگمان و ناهارمان هم سرد شود و از کاروبارمون بیوفتیم .

۱۳۸۶ خرداد ۲۴, پنجشنبه

دست بند ! یا خالی از هستی !

 


 تُرکه ميره از ملاي محل ميپرسه: ببخشيد حاج آقا، با کفش ميشه نماز خوند؟ حاج آقا ميگه: نه برادر، نميشه "مگر نماز بر  مَیّت" گزاری !


 تُرکه ميگه: من "نمازم" را به "نیاز" میگزارم.  آیا بازم نمیشود ؟


 

۱۳۸۶ خرداد ۲۰, یکشنبه

تکرار ! دو

آمد 

نگاهی کرد

و رفت از زندگی!

 آنکه نظاره گر بود من بودم . 

آنکه تماشاگه می نمود 

زندگانی بود.

  

تکرار ! یک


 روایت است که در جایی غیر از کتب آسمانی ٬ خداوند فرموده است که من انسان را اینگونه زشت صفت و کریح و دغلباز و شیاد و آب زیر کاه و منفعت طلب و خود بزرگ بین و مغرور و دزد و شرور و ... نیافریده ام .


 

۱۳۸۶ خرداد ۱۷, پنجشنبه

ارتجاع !؟

۱- میدونی موتورسیکلت را با آنهمه خطرات و بدی هایی که دارد چرا هنوزم دوستش دارم !؟


 به خاطر این که  دنده عقب ندارد .


----------------------------------------------------


۲- بی ربط :در اینجا  خواندم که


 به مُـدپـوشـان بگویید آخرین مُد، کفن است!


ما رو میگی ! یهویی هول وَرِمون داشت .

۱۳۸۶ خرداد ۱۵, سه‌شنبه

عککاس خانا

خب به سلامتی عکاسخونه وبلاگ اهر ارسباران را هم به راه انداختم . با نام " عکسهایی از همه چیز و همه جای اهر " مقدار زیادی کار میطلبد ! ولی ظاهرن ما هم اهل کاریم . در فرصتهای متناسب عکسها و تصاویر متنابهی در آنجا خواهیم گذاشت . اگر لطفتان شامل حالمان است و اگر عکس قدیمی و یا جدیدی از منطقه اهر و ارسباران دارین لطفن برایم ارسال کنید تا در آنجا و به نام خوذتان وارد کنم .  

عککاسخانا !

خب به سلامتی عکاس خونه اهر را هم به راه انداختم . با نام " عکسهایی از همه چیز و همه جای اهر " مقدار زیادی کار میطلبد ! ولی ظاهرن ما هم اهل کاریم . در فرصتهای متناسب عکسها و تصاویر متنابهی در آنجا خواهیم گذاشت . اگر لطفتان شامل حالمان است و اگر عکس جدیدی از منطقه اهر و ارسباران دارین لطفن برایم ارسال کنید تا در اینجا و به نام شما وارد کنم .  

۱۳۸۶ خرداد ۱۲, شنبه

چه کسی پاسخگوست ؟

 


داستان غریب یک ربع سکه بهار آزادی در ولایت ما


 نمیدانم جدیدن گذرتون به سکه فروشی های طلا اوفتاده یا نه ؟ کلمه " هر دم بیل " یا " هردمبیلی " را میشود با داشتن قیمتهای من در آوردی از اینها و بُنَکداران سکه خر و سکه فروش معنی کرد . شما فرض کنید که سکه ای را از نوع " ربع بهار آزادی " از یک مغازه طلافروشی در سال ۱۳۸۴خریداری کرده اید . و آن را میخواهید در سال ۱۳۸۶ در همان مغازه و یا طلافروشی دیگری به فروش برسانید . میدانید مغازه دار به فروشنده چه میگوید ؟ میگوید سکه ربع بهار آزادی را به تاریخ ۱۳۸۵ چهل و یک هزار تومان و سکه پایینتر از این تاریخ را سی و هشت هزار تومان میخریم ! دی ٬ آقا مگر سکه هم مثل بادنجان  هست که بماند و خراب بشود  . چه فرقی میان سکه ارائه داده شده توسط بانک مرکزی در سال ۱۳۸۴و ۱۳۸۵ میتواند وجود داشته  باشد ؟ آیا دلالان و بُنَکدارن اینقدر در این مملکت آزادند که هر طوری که خودشان تصمیم میگیرند  میتوانند به " آلاچیق " مردم  " زیرهو " بزنند .  یارو میره از بانک مرکزی  ( توسط سرمایه و پولش ) هزاران سکه خریداری میکنه و در سال ۸۴ به بالاترین قیمت میفروشه و سال بعدش٬  فروخته خودش را بنا به دلایلی " موهن " به قیمت اصلی نمی خرد . 


چه کسی مسئول است ؟ بانک مرکزی ؟ اتحادیه طلافروشان ؟ مجمع امور صنفی ؟ این یارو که همین الان اسمش نُکِ زبانم بود . آهان . مبارزه با تخلفات صنفی ؟ چه کسی مسئول است که جواب بدهد ربع سکه بهار آزادی که در سال ۱۳۸۴ ارائه شده همان ربع سکه بهار آزادیست که در سال ۱۳۸۶ ضرب و توزیع شده است آنهم توسط بانک مرکزی .


 

۱۳۸۶ خرداد ۱۱, جمعه

به زندگی از کدام منظر نگاه میکنید

 


یک "حُبابِ" داخلِ رگِ  آدمی میتواند که قلب انسان را از کار بیاندازد و یا به راهش اندازد .


 

۱۳۸۶ خرداد ۹, چهارشنبه

آخرین خبر!


وب سایت فرمانداری اهر در روز سه شنبه ۲۰ / ۱۰ / ۱۳۸۴ آنهم دقیقن در ساعت۱۰و ۴۳ دقیقه به وقت گرانییویچ  افتتاح شده است . ( مباركشان باشد ما که بخیل نیستیم ) ولي متاسفانه و یا شاید خوشبختانه طی نزدیک این دوسال ٬ تاکنون هیچ خبری بر روی این سایت ٬اطلاع رسانی و یا به اصطلاح مخابره نشده است . به نظر میرسد که مسئولین ...  نه نه نه ! هیچ چیزی به نظر نمیرسد . نه مهتابی نه آفتابی نه ابری  


البته شاید تایپیستشون رفته مرخصی! یا سِروِرشون جواب نمیده ! فکر بدبد نکنین لطفن . ضمنن اگر در قسمت جستجوی سایت ٬ کلمه "اهر" را وارد کنید مواجه با اين جمله خواهيد بود :  مورد جستجو پيدا نشد . نگران نباشید و به اعصابتان مسلط شوید شاید ایراد از آب و هوای بهاری بوده باشد . همه چیز به حالت عادی برخواهد گشت فقط اندکی صبر لازمه اش میباشد . 







 

۱۳۸۶ خرداد ۶, یکشنبه

من نه منم نه من منم!

کسی از رشته حقوق ! یا دامپروری و یا باغبانی خوانده٬ میتواند بگوید که نام این گل چیست ؟


ایام شباب بود و من ٬ مسافرِ جوان ٬ میان سه راهی خیابان تربیت تبریز بودم . گلی در گلدانِ گل فروشی پسندمان را به ربود . خریدیم و در حیاطمان کاشتیم . مزدوج شدیم و گل بار داد . اما اسمش از یادمان برفت ! لطفن بفرمایید اسم این گل چیست ؟ به بهار ٬ بهار است و بقیه فصلها خاموش !



۱۳۸۶ خرداد ۵, شنبه

یک عکس

 این عکس رو ملاحظه کنید  ! و باور بفرمایین که منم یواش یواش عکاسباشی خواهم شد .



 

۱۳۸۶ خرداد ۳, پنجشنبه

مسابقه اسب دوانی زنان عشایر ارسباران

راه باز بوده و جاده دراز



 


جشنواره عشايري قره قيه ، جشنواره عشاير ارسباران و مراسم فرهنگي - ورزشي ارسباران نام داشته است و از سال ۱۳۷۰ تا کنون اجرا شده است .



سال پیش به علت مخاطره سیل در قره قیه مجلسی برگزار نشد امسال برای چهاردهمین بار اجرا شد . چشمان منتظر مردمان منطقه ارسباران بعد از دو سال ُ پوستری را دیدند که شایسته قره قیه و عشایر و ارسباران نبود . خب استان استان است و شهرستان و عشایر و هر چه در آنست مال استان است نه منطقه ! اسم منطقه ارسباران نباشد بهتر است ُ اینجوری راحت تره ! ما هنوز هم نفهمیدیم که چرا امسال " چهاردهمین جشنواره فرهنگی - ورزشی عشایر " نام گرفته است. و پوستر آن بر تصویر مقبره الشعرای تبریز مزین بود . چرا نشانی از عشایر قره داغ در آن مشهود نبود ؟ آیا روح حاکم بر جشنواره ی پرشور "قره قیه" که سال گذشته ۴۰ هزار نفر از آن دیدن کردند در این تصویر به چشم میخورد ؟ به علی٬ شعرا و مقبره هاشون هم راضی به اینکار نبودند . مسئولان منطقه نیز لااقل از خود بپرسند که چرا نام ارسباران از این جشنواره که در منطقه ارسباران و توسط عشایر ارسباران اجرا شده است حذف شده است و یا این جشنواره ای است که عشایریست و استانی و لابد این جشنواره  پانزدهمین قسمت اش در شهر یا منطقه ای دیگری برگزار خواهد شد.     


                                                                            منبع : دو هفته نامه گویا ٬باکمی دستکاری! 


و اما بعد  


چون شخصن نتوانستم در این جشنواره شرکت کنم و عکس بدرد بخوری از این مسابقه نداشتم آویزون دوستان دیگری بودم ! تعلل واسطه ها هم مقداری به اعلام این خبر فاصله زمانی وارد کرد و بنده امروز توانستم در این شب جمعه ای بعد از یکهفته عکسهای بسیار زیبای این مسابقه را که در "فارس نیوز " هم آمده بوده و ما خبر نداشتیم  بذارم اینجا . غنیمت است البته غنیمت جنگی نیس! روایت است که در جشنواره امسال بیش از ۵۰ هزار نفر شرکت کرده بودند . 



               


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


عکس های دیگر !


درود بر حامد حق دوست که اینهمه عکس زیبا را نمایانمان کرد .