۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه

هان بگیر! این دلت از سینه فکندیم به در

اَختَر جان ! نهایتن، بخاطر اینکه تا الان و الساعه نتوانستم بتوسط اخوان ثالث و شاملو و به همچنین با سهراب سپهری عزیز ، عشقم را بهت اثبات کنم ، نتیجه گرفتم که قبل از اینکه تَرَکِ بزرگی بر دارد این هجاهامان ! ازت اجازه طلبم که متوسل بشوم به کارو جانمان اینا ! حالا خود دانی . یا زنگ بزن و یا ایمیل . اس ام اس که از کار اوفتاده . تازه جیمیل ننه قَح به ( هم )  باز نمیشود . اگر جوابی فرستادی به هر طریق ، باز هم حساب و کتاب میکنم و پاسخت خواهم داد .


۲ نظر:

  1. این پست جدید بود یا خط و نشان کشیدن تند و تیز؟!

    پاسخحذف
  2. این شعر کارو را شنیده بودم اما اسم شاعر یادم رفته بود. هذیان یک مسلول اش هم بسیار زیباست

    پاسخحذف