از زمانیکه " یک نفراز شهرستان این مرزوبوم بنام اهر " در روزنامه جام جم یا روزنامه ایران با این جمله مواجه شد که " در اینترنت میتوان مطلبی را برای عموم نوشت " کِرم گیر و عاشق نوشتن شد و وبلاگی درست کرد در پرشين بلاگ . کار اولش بود و همیشه خدا کار اول خوب از آب در نمی آد . بلاگرولینگ میخواهد لوگو گذاشتن میخواهد طرفداری از یک نظریه و لینک دادن میخواهد کامنت گذاشتن میخواهد و گاهی هم قربون صدقه رفتن هم میخواهد . آن یکنفر اهری بی بهره از اینهمه ٬ نوشت و نوشت و نوشت تا دوستانی پیدا کرد . با دوستانش در صمیمیتی زیاد به بده بستون نظرات و ایده ها مشغول شد . تا وبلاگش را به رو آورد . آنموقع کمتر کسی دات کامی یا دات آی آری ٬ یا دات او آر جی و ... بود . آنزمان در فضای محدود استفاده از وبلاگ ٬ محبت را فله ای تقدیمت میکردند . شاید الان هم کسانی باشند که تازه به زمره وبلاگنویسان آمدند و دارند برای خودشان دل میدن و قلوه میگیرن .
نوشتن و از همه چیز نوشتن کار زیاد ساده ای نبوده و نیست . بعضی وقتا چیزی رو مینوشت که مربوط به زمان حال و آینده و گذشته کسی یا چیزی نبود . اینموقعها تجربه میکرد که به دامان دیگر مسایل هم باید نقبی بزند و آنموقع بود که
شعر میگفت ٬ از حرفای دکسی و اکسی یا از فلسفه یا نقل قول از بزرگان یا از میوه خریدنش ویا روییدن سبزه بر روی آسفالت و یا ... مینوشت . عجب دوران بیخیالی رو طی کرد این یک اهری . شما اسمش را بگذارین دوران نوجوانی یک اهری . اما بعد متوجه چیزای دیگری شد و فهمید که وبلاگ با اینهمه چیز مطالب دیگری را هم طلب دارد ...
ادامه سرگذشت يك اهري در پست بعدی حد اقل برای خودم خوندنی خواهد بود.
و چند بار هم با ما راهی شد تا بم و بچه های یه روستای دور افتاده و اگر قبول کنه ما هنوز هم دوسش داریم
پاسخحذفخوشحالم که دوباره یک اهری و اتفاقاتش را راه انداختید.. منتظر نوشته هاتون هستم.
پاسخحذفموفق باشید.