۱۳۸۵ مرداد ۹, دوشنبه

هواي تازه تهرانم آرزوست!

 


وزارت امور گردشگري منزل طي جلسه اي طولاني همراه با كشمكش فراوان تصميم بر اين گرفت كه فرزندان را كه بمدت ۹ ماه آزگار در تلاطم درسخواني گرفتار آمده بودند و هنوز هم كه تابستان است و استراحت روحي رواني فرزندان بايد فراهم شده باشد كه فعلن هم در موج مواج كلاسهاي گيتار و ارگ و فيزيك و زبان خارجه و رياضي ملعون و ... گرفتارند هوايي تازه داده و از گرفتاري برهاندشان  . بعد از تصويب شوراي دژباني براي خروج از منزل ٬ تصميم وزير بر اين قرار شد كه مسيري مابين اهر تا تهران و مشهد و گرگان و شمال کشور و اردبيل و سرعين ، طي دو هفته اي كه از روزهای خدا دزدي خواهد شد بگذراند.  لازم به توضيح نيست كه مصوبه فوق هر گونه دعوتي را براي شام  يا ناهار و احيانن صبحانه را مقبول ندانسته و مد نظر نخواهد داشت .


اطلاعات جديد حاكي از اينست كه وزير امور گردشگري منزل امر بر اين نهادند كه اين تحول تاريخي هيچ مزاحمتي براي دوستان و اغيار نبايد داشته باشد . بنابر اين اگر از تهرون گذر كرده و دوستان را نديده باشيم ، قصد و غرض نداشته و حكم صادره چنين بوده است . در اين راستا چون جناب وزير هر هفته يكعدد آمپول كمياب و گران قیمت " آونكس" مصرف ميكنند . بنده بعنوان نايب رييس تناول هواي تازه ، اجازه هيچگونه دخالتي را با رعايت حال "ام اسي" ايشان ندارم  . درود بر مردانی که بخاطر داشتن حال و هوای همسرشان همیشه از ایشان حرف شنوی دارند .


خود را ملزم ميدانم كه به اطلاع شريف همه سارقان و دزدان و خلافكاران برسانم كه : الف :منزل داراي يكعدد دزدگير مجهز به تلفون كننده و داراي چار عدد چشمي با مارك "سنباد" ميباشد و هيچ نقشه اي با وجود ديوار به ديوار بودن اخوي و مادرمان در دو سوي خانه به سرشان خطور نكند . ب : اين سفر تفريحي و تدقيقيست و اگر آقا طلب داشته باشد مقداري هم براي وزير داخله زيارتيست جيم : بازار براي خودش كلي آزار دارد گريختن از اين فضای معلول٬ گاو نر ميخواهد ! ضاد : "زاد" به تركي به معني "شي "يا "چيز " ميباشد .


  ضمنن یکعدد تلویزیون ۹ اینچ سونی را متصل به اتوموبیلمان کردیم تا از اخبار لبنان و فلسطین اشغالی و آن یکی فلسطین بی نصیب نمانیم . صد البته در هنگام رانندگی تماشای هر گونه سی دی و حتا اخبار و قص علیهذا را از طرف وزارت داخله و قبل از سفر ممنوع و متعهد گشته ایم .


ما که دستمان به آمستردام و پاریس و کوالالامپور و کابل و بیروت نمیرسد خیلی کیفمان کوک است جنب و جوشی داشته باشیم . قل سیرو فی الارض... در خاتمه اگر سلامتی بود و برگشتیم و اگر تصاویر دندانگیری را در طی مسیرمان گرفته باشیم  به معرض نمایش همگان در خواهیم آورد


تا بعد  


 

۱۳۸۵ مرداد ۷, شنبه

یعنی کار از کار گذشته؟

 


تخریب شهرسه هزارساله "اژدها داشی*" دراطراف اهر


    عملیات خاکبرداری برای گاز رسانی ایران به ارمنستان منجر به تخریب بخشهایی از شهر باستانی (اژدها داشی ) در استان آذربایجانشرقی شد کارشناسان سازمان میراث فرهنگی و گردشگری پیش از این نسبت به ممنوعیت این اقدام به شرکت گاز هشدار داده بودند . قدمت اژدها داشی به هزاره اول پیش از میلاد میرسد .



به گزارش خبرگزاری میراث فرهنگی : شهر باستانی اژدها داشی که شهری بجای مانده از هزاره پیش از میلاد است قربانی عملیات گازرسانی ایران به ارمنستان شد . اژدها داشی در ۴۰ کیلومتری شرق روستای اندرجان و از روستاهای غربی شهرستان ورزقان است محمد فیض خواه  باستانشناس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری آذربایجانشرقی با اعلام این خبر افزود : ((قرار است برای گاز رسانی ایران به ارمنستان در آذربایجانشرقی ایستگاهی احداث شود اما از آنجا که مسیر پیشنهادی شرکت گاز در منطقه تاریخی واقع شده سازمان میراث فرهنگی با بررسی منطقه ٬ عبور لوله های گاز از آن مسیر را مجاز ندانست )) بگفته فیض خواه ٬ برغم اعلام سازمان میراث فرهنگی و گردشگری مبنی بر ممنوعیت عبور لوله گاز از این منطقه بمنظور جلوگیری از تخریب شهر باستانی شرکت گاز اقدام به خاکبرداری کرد این باستانشناس افزود:((شرکت گاز در تاریخ ۲۵ تیر ۸۵ بدون توجه به این ابلاغ ٬ خاکبرداری را بطول هشتاد متر ٬ عرض ۷ متر و ارتفاع ۴ متر انجام داد که این اقدام سبب تخریب بخشی از شهر سه هزار ساله اژدها داشی شد))....



....


بگفته فیض خواه ٬ این شهر باستانی تاکنون کاوش نشده و بررسی های باستان شناسی میتواند نکات ارزشمندی از تاریخ را برای محققان آشکار سازد . وی در همین حال تاکید کرد: برغم وجود قوانین و پخش نامه های دولتی ٬ بیشترین تخریبها در استان آذربایجانشرقی و از سوی ارگانهای دولتی صورت میگیرد . فیض خواه در باره آثار تاریخی سطحی باقیمانده از این شهر باستانی به میراث خبر گفت : هر چند به دلیل فعالیت های کشاورزی آثار تاریخی سطحی زیادی از بین رفته اند  اما هنوز آثاری چون دیوارهای قسمتهای داخلی قلعه٬ قبور تاریخی در اطراف محوطه و نیز سفالهای سطحی در این شهر باستانی باقی مانده است وی گفت :  با توجه به این آثار مشخص است که این شهر مربوط به هزاره پیش از میلاد تا عصر آهن سه است . وی این شهرباستانی که سه هکتار وسعت دارد ٬ متشکل از سه بخش عنوان کرد که قلعه یا همان شاه نشین از مهمترین بخشهای شهر بشمار میرود . همچنین قبرستانی هم در این منطقه بجای مانده که در محوطه اطراف قلعه واقع شده و نیز در شیب اطراف ٬ محل استقراری شهر قرار داشته است . محل استقراری اصطلاحا " اَل شهری " نامیده میشود . این باستان شناس از دیگر اقدامات غیر اصولی انجام شده در راه احداث ایستگاه گازرسانی ایران به ارمنستان را تخریب یک قبرستان باستانی عنوان کرد که در ماههای اخیر از سوی این شرکت انجام گرفته است . فیض خواه افزود : برای رسیدگی به دلایل تخریب این قبرستان تاریخی از شرکت گاز سوال شد اما آنها موضوع را کتمان کردند . در حال حاضر با توجه به مستندات موجود ٬ موضوع از طریق بخش حقوقی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در دست پیگیریست .


 منبع


آيا كار از كار گذشته ؟ به این میگن یه خبرِ سوخته ؟!!


 * "اژدها داشی " یعنی سنگ اژدها


 

۱۳۸۵ مرداد ۶, جمعه

تولد مادرم بود امشب

 


زاییده شد در سال ۱۳۱۰ در اهر مکرمه با فرزندانی چند ! اکنون مقداری پیر شده است . سالروز تولدش



بود . مقداري را به گفت و شنود گذرانديم  و اندکی هم به چین و چروک صورتش فکر کردیم . اين زن پرستيدنيست و شاید همه مادران پرستیدنی باشند . از تبار حسيني و طباطباييست ، نمازش بوقت اذان قائم است و نگاهش روان و ساده است  . همه را دوست دارد و از شاه يا خميني شاكي نيست ! ميگويد هر دو  كمكِ حال مملكت بودند . مابین گفت و شنودمان  اندکی تفکر میکند و با در نظر گرفتن حالم ميگويد : اما هيچكدام نفهميدند ايران به چه چيزي نياز دارد . عجبا ٬ ما نیز تا حال خیل عظیم سوالات را نفهمیده رد کردیم ...


 

۱۳۸۵ مرداد ۲, دوشنبه

برندگان جایزه هديه تولدم

 


از همه عزیزانی که همدردی فرمودند و در تولد این جناب با ایمیل ٬ یا اس ام اسی ٬ مسنجری ٬ یاهویی ٬ آهویی ٬كامنتي ٬ ابراز محبت کردند و ما را ٬ مديون رحمت خود ساختند تشکر میکنم. اما جالبترین و احیانا معنی دار ترین تحفه اي که از تولد بنده در چلو دو سالگی ام دریافت کردم . هدیه تولد پسرم بود .شما هم ببینین .


هديه آصف خان


  نوشته اي روي پاكت پستي از كار افتاده اي را تحويلم ميدهد .  داخل پاكت را كه باز ميكنم تنها دويست تومان چروك خورده بود و چيز ديگري نداشت . روي پاكت نوشته بود :سلام بابا جان ٬تولدت مبارك " امضا " . صد سال به از اين سالها


آصف


 

۱۳۸۵ تیر ۳۱, شنبه

باغدان اریح کوتاردی

 


باغدا اَریح واریدی ٬ سلام علیح واریدی


باغدان اَریح کوتاردی ٬ سلام علیح کوتاردی


( ترجمه تحت الحفاظی! وقتی در باغت زردآلو هست سلام و علیک هم هست و وقتیکه زردآلو از باغت رخت بر بست دوستی ها نیز رخت بر میبندند ) زمانی آدم رو بخاطرِ داشتنش میپسندند ٬ داشتن قیافه ٬ سرمایه ٬ موقعیت اجتماعی ٬ میز دار بودنش ٬ مراجعات مستمر ٬ و ..... اگر فردا روزی اعلام به نداری کند . سلام باغبان همسایه را کسی پاسخ نخواهد داد . این بود انشای بنده برای نسل سومیها .


 این آقای وارطان خان یه جورایی قلقلکمون داد که اینجا بنویسیم ما هم اول اَمردادی هستیم و به همه شما عزیزان سلام داشته و احوالپرسیم


كيك تولد


كيك تولدمان بيشتر از قد و اندازه تولدم بزرگ بود . جانون هم خالي بود


 

۱۳۸۵ تیر ۲۸, چهارشنبه

اندازه

 


   فرمودند که مینوازد : ما نیز مخالفتی نکردیم . قد و اندازه اُرگش ٬ به هيكل نحيف اش  نميخورد ! اما آهنگاش چیز دیگری میگویند . 



 

۱۳۸۵ تیر ۲۳, جمعه

تاریخچه و داستان وبلاگ"یک اهری" قسمت آخر

 


تقدیم به خودم:



همانگونه که در قسمت اول بعرض عالیتان رساندم بعلت کُندی سرعت پرشین بلاگ تصمیم گرفتم از آنجا به بلاگفا تشریف ببرم و دوستان را همچنان محفوظ دارم .در بلاگفا هم همچنان یک اهری و اتفاقات ساده بودیم . آنجا هم مدتی طی طریق کرده و سخنانی رد و بدل کردیم تا اینکه گاهن به گداری بلاگفا هم با مشکل در دسترس نبودن وبلاگ و ... مواجه شده و تصمیم بر این شد که برویم جایی زیر سایه درخت خودمون و باغ خودمون چایی دم کرده و دور از قیل و قال دیگران چپقی برا خودمون چاق کنیم . و باغی را خریداری کرده  و اسمش را با بسم الله و اذان و مقداری تکبیر به در گوشش خواندیم "باغ من ".


 مطمئنن منظور نظرتون هست که اینجا یک باغ استیجاری بود و هزینه بالایی هم برای مستاجر داشت .تا اینکه قسمتمون نشد آنجا هم دُم بلنبانیم به دلایل هزینه و ایمیلهای اینگیلشی که از شرکت معظم" آور ایران "  ارسال میشد و بنا بدلایل کم سوادیمون هی به این و آن آویزونمون میکرد تا ایمیل ها را برامون ترجمه کند که چی به چیه .


باغمون آباد بود . دلنواز بود . آبیاری زیادی هم نمیخواست چونکه مقدارش هم دیمی بود ! تا اینکه اتفاقی در رابطه با بنده و دوستان همباغی رخ داد . ما را سگ هار پاچه گرفت ! و یکی دیگر از باغبانان را هم که دوستش داشتیم مار گزید !! متحول شدم و به یکباره تصمیم به قطع همه درختان گرفتم و همه یونجه ها و گلها و حتا حوضچه اش را کندم و خراب کردم .


تا اینکه بعد از مدتی مدید حالمان رو براه شد و زهر آن مار و زخم دندان آن سگ ترمیم یافت و یک اهری بهبودی یافت و با مقداری پختگی " شما بخوانید سوختگی " آماده شد تا روزمره گیهایش را در معرض عموم بگذارد . باشد که خدایش اجر دنیایی و اُخرایی عنایتش دارد.


 تا یادم نرفته بگویم که فعلن اینجا مقداری نواقصات دارد که عنقریب سروسامان خواهد یافتندی.


 

۱۳۸۵ تیر ۲۲, پنجشنبه

دیدار گنجی با بوش

 


 


دیدار گنجی و بوش  آره یا مقداری اینورتر؟


 


 

۱۳۸۵ تیر ۲۱, چهارشنبه

امروزاهر هم بالاي سرش هليكوپتر ديد

 


جولان هليكوپترها در بعد از ظهر امروز در آسمان شهر اهر نشان به آن نشان كه رييس جمهور به اين خطه وارد شده . از شبكه استاني سخنراني ايشان بصورت مستقيم پخش ميشد لذا بنده هم براي اطلاع از كم و كيف كمكهاي دولت به شهرمان پاي تلويزيون لميدم . اما اين حرفها را گويا قبلن هم شنيده بودم ! 


هليكوپتر دو پره اي ! دي


"بيكاري مضمحل خواهد شد . بودجه دو برابر تخصيص داده خواهد شد . دو عدد باشگاه مجهز ساخته خواهد شد . يكعدد دانشگاه زده خواهد شد . سد خواهند ساخت. شهرك صنعتي زده خواهد شد ."( ميان كلام يه شهرك صنعتي داريم كه ظرف چشم بهم زدني در اين چن سال پيش مخروبه شد به مولا ) اصلن باورتون ميشه كه اهر با نفوس بالاي يكصدهزار نفر سينما نداره !؟! اصلن باورتون ميشه كه وقتي فاضلاب كشي ميكنن و تموم ميشه دو سال بعد اونجاهايي را كه كنده بودندي آسفالت ميريزن اونم  بزور روي بعضي از  همشهريا . هنوز جاده اهرـتبريز كه نودوپنج كيلومتره و پرو‍ژه اش از سنه يكهزاروسيصدوشصت و پنج و شايدم قبلتر از آن شروع شده به پايان نرسيده ؟! باور كنيد اين پروژه با پروژه بزرگراه قزوين به زنجان يكي شروع شده بود فك كنم .  بگذريم  داشتم گزارش مينوشتم و نميدونم چرا يهويي رسيدم به فاضلاب و آسفالت شهر . آخه يكي نيس به من بگه گل پسر بابا مگه تو شهرداري ؟


 جناب رييس جمهور فقط جهت اينكه كمي هم خانوادگي باشند از زبان تركي هم گاهن به گداري استفاده ميكردند . و شعاريكه حفظ كرده بودند و در اكثر شهرهاي آذري از زبانشان جاري بود اينجا هم تكرار فرمودند.


                                                  اهر اهلي وار اولسوون


                                                جوانلاري ساق اولسوون


ترجمه اينكه اهل اهر جاويد باشند ، جوانهايش هم سلامت باشند . با اين حال شادكام باشين و جاويد. اصلن كسي هست به من بگه تو رو سنه نه !


بعد نگاشت : بعدن به فكرم افتاد بنویسم که اين سَنَه نَه با اون نَمَنه توفير وافری دارد .


بعدي دوم : بنده ذاتن عكاسيم حرف نداره و صد البته شايد فتوگراف زاده باشم . شکار لحظه ها به خودم هم حال میده


بعدی سوم: قالب وبلاگ را از صبح عل الطلوع کار کردم و آخرش نفهمیدم چی به چی شد؟ هنوز ویرایش قالب ادامه دارد .


 


 

۱۳۸۵ تیر ۱۹, دوشنبه

تاريخچه و داستان وبلاگ "يك اهري " اول

 


از زمانیکه " یک نفراز شهرستان این مرزوبوم بنام  اهر " در روزنامه جام جم یا روزنامه ایران با این جمله مواجه شد که " در اینترنت میتوان  مطلبی را برای عموم نوشت " کِرم گیر و عاشق نوشتن شد و وبلاگی درست کرد در پرشين بلاگ . کار اولش بود و همیشه خدا کار اول خوب از آب در نمی آد . بلاگرولینگ میخواهد لوگو گذاشتن میخواهد طرفداری از یک نظریه و لینک دادن میخواهد کامنت گذاشتن میخواهد و گاهی هم قربون صدقه رفتن هم میخواهد . آن یکنفر اهری بی بهره از اینهمه ٬ نوشت و نوشت و نوشت تا دوستانی پیدا کرد . با دوستانش در صمیمیتی زیاد به بده بستون نظرات و ایده ها مشغول شد . تا وبلاگش را به رو آورد . آنموقع کمتر کسی دات کامی یا دات آی آری ٬ یا دات او آر جی و ... بود . آنزمان در فضای محدود استفاده از وبلاگ ٬ محبت را فله ای تقدیمت میکردند . شاید الان هم کسانی باشند که تازه به زمره وبلاگنویسان آمدند و دارند برای خودشان دل میدن و قلوه میگیرن .


نوشتن و از همه چیز نوشتن کار زیاد ساده ای نبوده و نیست  . بعضی وقتا چیزی رو مینوشت که مربوط به زمان حال و آینده و گذشته کسی یا چیزی نبود . اینموقعها تجربه میکرد که به دامان دیگر مسایل هم باید نقبی بزند و آنموقع بود که


شعر میگفت ٬ از حرفای دکسی و اکسی یا از فلسفه یا نقل قول از بزرگان یا از میوه خریدنش ویا روییدن سبزه بر روی آسفالت و یا ... مینوشت . عجب دوران بیخیالی رو طی کرد این یک اهری . شما اسمش را بگذارین دوران نوجوانی یک اهری . اما بعد متوجه چیزای دیگری شد و فهمید که وبلاگ با اینهمه چیز مطالب دیگری را هم طلب دارد ...


ادامه سرگذشت يك اهري در پست بعدی حد اقل برای خودم خوندنی خواهد بود.