دونه های گندم
جیک جیک مستون
گنجشکای مظلوم
برفِ همراهِ بارون
سختی سرما
ناله درختا
یا رحیم ! و یا کریم !
یاکریمای ناز
نونای خشک
آدمای بیمار
پیر
آدمای پشت دیوار
خیابان لومبارد . واجب نیست از هر چیزی سر در آورد
دونه های گندم
جیک جیک مستون
گنجشکای مظلوم
برفِ همراهِ بارون
سختی سرما
ناله درختا
یا رحیم ! و یا کریم !
یاکریمای ناز
نونای خشک
آدمای بیمار
پیر
آدمای پشت دیوار
خیابان لومبارد . واجب نیست از هر چیزی سر در آورد
بابا مگر توی این شهر٬ بدون داشتن وقت اضافه (+ ۹۰ دقیقه ! ) میشود نان گیر آورد !
نان در آوردن کاریست ! و نان را از نانوایی گرفتن و بر سر سفره آوردن کاری مضاعف تر . تازه ٬ اگه دونه ای بیست تومن بخری صد تا نون تحویلت میدن عنقریب . و اگه دونه ای رو به قیمت دولتی بخوای بگیری حتا ۱۰تا دونه و هر دونه ای سیزده تومن ! نود دقیقه رو شاخ اش است برا گرفتن اش . حالا هی بگوییم این فوتبال نود دقیقه ای هم خیلی طولانی نیست .
چه میشود کرد وقتی ایمیلی این چنین عاشقانه را دریافت کنی . راستی عشق چیست؟
- - -
عشق، دریافتن ناگهانِ اقتصادِ زمان است:
عطش زیستن است؛ عطش درآغوش کشیدن!
*
عشق، نگهبان آتش هماغوشیست!
عشق، نگهبان بهار تن است!
*
زنان از معنای شعر زمین دور نمیشوند
----------------------------
۱
عشق، آذرخش ناگهان زمان در واژههاست!
۲
عشق، دریافتن ناگهانِ اقتصادِ زمان است:
عطش زیستن است؛ عطش درآغوش کشیدن!
............
۱۶۶
هنگام تماشای شگفتترین زیباییها
عشق خفته، ناگهان با تو همنگاه میشود!
کپنهاک، دسامبر، ۲۰۰۷
ادامه شعر را در منبع اصلی بخوانید .
پشت مونيتور اهري كسي غير از اين چهره نمی نشیند!
البته ناگفته نا پیدا نیست ! که ماشین و عینک دودی و تی شرت سفید عاریتیست و شلوار جین هم تاناکورایی ٬ جاده هم گردنه حیران آستارا بود
دعوت : شما هم عکستان را وارد کنید . اینجوری میشود حداقل حدس زد که پشت وبلاگ فلان ٬ چه چهره ای داد و یا بیداد میکند !؟ به نظر شما آیا این مطلب میتواند شروع یک بازی زمستانی وبلاگی باشد ؟ اگر پاسخ مثبت است شما هم بازی .
عجب زمانه ای شده ها ٬ کار خیر هم درد سر سازه
آقا ! چشمتان روز بد نبینه . دو سه هفته پیش که موج سرمای بسیار شدیدی منطقه مان را در بر گرفته بود و گازها یا از تب و تاب افتاده بودند و یا قطع شده بودند دل رحمی مان گل کرد و بخاطر اینکه احسانی کرده باشیم ٬ اضافه غذا و یا نان خشک را وسط حیاط می ریختیم تا گنجشکای گرسنه و یاکریم حیاطمان از پا در نیایند . این کار را هر روز و در دو نوبت صبح و عصر انجام میدادیم . تا اینکه متوجه شدیم تعداد گنجشکها هر روز بیشتر و بیشتر میشوند .........
این تصویر از پشت شیشه پنجره ٬ و معادل آن پشت توری آنور پنجره گرفته شده و بی رنگ و سیاه و سپید است . عین دل خودم ! ایراد از عکاس نیس به علی
امروز که هوا آفتابی و نسبتن خوب بود داشتیم چُرتی مابین صبح و شب میزدیم که به یکباره صدای جیغ گنجشکها امانم را برید ٬ سریع خودم را به حیاط رساندم که متوجه شدم آقا یا خانم " قرقی " روی درخت گردوی اسرائیلی ما ( البته که مرگ بر اسرائیل) نشسته و گنجشکا از ترس اسرائیل " نه ببخشین " قرقی سر و صدا راه انداخته اند . با اینکه قرقی را با لنگه کفش و سر قوطی پیف پاف که روی جا کفشی بود فراری دادیم و صداها خاموش شدند . ولی ....
مانده ایم که این پرندگان " با " و یا " بی " نوا کی منزل ما را از رهن خود در خواهند آورد . تا استراحت وسط ظهری را تجربه کنیم دوباره