۱۳۸۵ شهریور ۱۹, یکشنبه

اینروزا شبای ایوان ما بوی بهشت میده

 


امشب در خنکای یک شب پر از نسیم و مه در ایوان منزل به خوابی خوش فرو رفتم نمیدانم ساعت چند بود ولی قبل از اینکه سپور و یا حتی سر سپور بیدار شود از خنکی هوا بیدار شدم حتی موذن هم خوابش برده بود و یا وقت اذانش هنوز نرسیده بود . قابلمه ای برداشتم و به سوی کله پاچه پزی بهداشتی شهر روانه شدم . بقول خودمون ٬ زینگ (که عبارت باشد از مقداری پاچه گوساله و يا احیانن گاو ) و زبان و مغز (که مقداری مکروه است بخصوص مغز خوري اش!) و گوشت صورت گوسپندخریده و باسنگک داغ و سیر و آبلیمویی مزین فرمودم . نا گفته پيداست كه آب تگري مكمل كله پاچه ميباشد. جایتان خالی


به داخل منزل فرو افتادم همه رو بيدار كردم و اهل و عیال را از اینهمه کوششی که در نصفه شبی چنین مهین کرده بودم شادمان نمودم . داشتیم دور میز ناهار خوریمون که فعلن (اوباشدان خوری ) "یعنی سحری خوری" شده بود کله پاچه تناول میکردیم که زنگ در بصدا در آمد . از پشت آیفون صدای ابوی بزرگوار را شنیدم . گفت نگران شدم ماشینت رو در اینوقت صبح توی کوچه دیدم . عرض کردم نه پدر جان جاي نگرانی نیست ٬ بفرمایید داخل ٬ رفته بودم صبحانه تهیه کنم . الان هم داریم تناولش میکنیم . تشکرکرده و خداحافظی نمودند


بناگوش : ابوی برای تهیه نان قبل از موذن مسجد ابواسحق بیدار میشوند


 اینرا هم شادمانانه بگویم : دو سه روزی یه که عمو شدم . اینم عکس امیر علی خان


 


امير عليخان


 

۳ نظر:

  1. کله پاچه با نون سنگک صبحگاهی چه میچسبه

    پاسخحذف
  2. تولد امیر علی کوچولو را تبریک میگم ..امیدوارم آینده ای خوب در انتظارش باشد .
    کله پاچه هم نوش جانتون ...

    پاسخحذف