۱۳۸۷ اسفند ۲۰, سه‌شنبه

عیدانه و ماقبل و بعدش یکجا !

اول گفته باشم ! در پایین همین مطلب آهنگی کوتاه گذاشته شده از برای این که شاید مدتی نسبتن طولانی نتوانیم خدمت برسیم و شما گاه گداری اگر هوای شنیدن اصوات نوشتنمان! به سر مبارکتان زد و ما را روی آنتن و بصورت زنده ( JANLI ) نیافتید . بتوانید صدای آهنگی را داشته باشید به یادگار  یا به دلمشغولی تان و یا حتا برای لالایی خوابتان حداقل .



~~~



راستش را بخواهید از نظر کاری و شغلی سرمان اینروزا باید خیلی شلوغ بوده باشه قاعدتن که نیس. " نه اینکه خدای نخواسته اقتصاد مملکت بیمار باشه ها نه . فک کنم خود جماعت بیمار شده اند !! ( معذرت ) ". در هر حال، با ضیق وقت مواجهیم شدید و در ضمن الکی الکی یه جورایی داریم خودمونو گول میزنیم که بهار می آید و جهان میشود چون بهشت .



~~~



 یکی دو مورد برای گذاشتن مطلب در وبلاگمون مد نظر بود که میذاریم برای روزهای بعد عید و شاید بعد ِ سیزدَ بدر! ... یکی اومدن یه روزنامه فروش نوجوانیست بنام آق رضا که طبق این سند نایب بلامنازع مرحوم مَش خلیل، کار پخش روزنامه رو بعهده ! گرفته و ما از ایشون یه فیلم تهیه کرده ایم که تاالان وقتش رو نکردیم تا آپلود کنیم . - فیلمک بامزه ای شده . چون آقا رضا هم در این فیلم بنوعی اشاره به سیاست و جابجایی نیروهای رده پایین شهری کرده !! ( هر کسی به وسع خودش صاب نظره خب ) - . امیدواریم حداقل مرتبطین ِ با پخش روزنامه ، از ریز تا درشتاشون ! بتونن ایشون رو از شروع کاریش بیمه کنند تا خدا رو هم خوش بیاد در روزهای بیکاری و بیماری و پیری اش که اگه لازمش شد چیزی از بیمه بهش ب ِ ماسه !! ( گرچه معترفیم معنی ماسه ها هم باهم توفیر دارن ... ماسه داریم . ماس ماسک ماسه! داریم . ماس مالی ماسه داریم ! ماسایش ماسه! هم داریم که این آخری هم ترشیدن معنی میده و هم گاه گاهی همان ماسیدن!! ) که طفلی مَش خلیل مون از بیمه نبودنش تا آخر عمرش هی نالید و ناله کرد و ماسید . پس با این حساب ، عیدی آقا رضامون با خودتون . تقه بر روی تصویر یادتان نرود .


~~~


روز پنجشنبه گذشته آقا احمدی نژاد نتایج سفرخود و هیئت همراه اش را میگفت از ارومیه و ما از رادیو گوش فرا داده بودیم . راستش را بخواین اونقدر قول ساخت و ساز کارخونه و مسکن و جاده و پل و ... داد که با اینکه یه هفته نیس از اونجا برگشتیم فیل مون دوباره یاد هندستون کرد که برگردیم و ببینیم کلنگهای زده شده ارومیه یه وَق مثل افتتاح و کلنگ زنی هتل شهر خودمون رو هوا نمونه سالهای سال یه موقع ! یا مثل ترمیم بافت فرسوده شهری که بودجه اش هم گویا از طریق سازمانهای کذای خارجی ! تصویب و تامین شده و هنوزم که هنوزه هیچ خبری از اجراش دم دست نیس و قس علیهذا ها ش .  البته به این فکر هم افتاده بودیم که این ساخت و سازها اصولن باید چندین و چند سال وقت ببره که اگه ایشون احیانن رئیس جمهور آتی مملکت نشدند کی مسئولیت اینهمه قول و قرار داده شده را به گردن شریف و یا شریفه خواهد گرفت . گرچه از قدیم الایام شنده ایم که : کو مَرد و قولش !! و آخر سر بخودمون قبولاندیم که : تو رو سَنَه نَ . 


~~~


برای گرفتن ماهانه آمپول سینووکس به داروخانه دانشکده تبریز مراجعه کرده بودیم اخیرن . پس از طی مراحل مربوطه برای دریافت دارو ، وقتی به باجه پرداخت پول مراجعه کردیم مسئولش گفت : مجانی یه اینبار . البته دست به سرمان نبردیم تا ببینیم شاخی یا چیزی در این حدود ، از کله مون بیرون زد یانه ! ولی وقتی علت رو جویا شدیم گفتند : عیدانه س ! ... بله ؟ ... آقا عیدانه س ... جل الخالق ! صیغه این یکی کار دولت رو ندونستیم چیه هنوز ... آمپولها رو زیر بغل کردیم و با دعا و ثنا از داروخانه زدیم بیرون . آخ کیف کردیم . آخ حظ بردیم از اینهمه گسترده شدن سفره رفاه اجتماعی در زیر پای مون . جایتان خالی . راستش را بخواهید از شعف ، سکته را امان گرفتیم که نزنیم فعلن تا بچه ها بی سرپرست نمونن دَم عیدی . امروز که مقداری بیکار شده بودیم و فراغبال ، دست به سرمان کشیده و ملتفت شدیم دو عدد چیز ِ قلمبه در سرمان پدید آمده است که امیدواریم تخمک شاخ نبوده نباشند .


~~~


گرچه امروز اینجا بدجوری باد میومد و گرد و غبار بود اساسی . اما چون نزدیک عیده و بهار . به همچی بادهایی ارزش قائل نشده و بیدمان نلرزید ! امیدواریم این باد خساراتی به بار نیاورده باشه ( در بعضی مناطق نزدیک آورده گویا ) که در وقت عادی و بدون نزول همچین بلایای طبیعی بیمارستان اهر جا برای بستری کردن مریضاش نداره که اگر حادثه ای  غیر مترقبه رخ دهد ، زبونم لال زبونم لال و الکن ، بیماران اینجور حوادث را کجا خواهند خوابوند ، الله اعلم ...... خانه عمه ؟ ... فک نکنم . نه . اونجام جا نمیشن بجز یکی دو نفر . گرچه دیگه قدرت سرمای زمستون از بین رفته و هوا بَدَک نیس و میشه از چادرهای برزنتی و از نوع بیمارستان صحرایی هم استفاده کرد این جور مواقع . آقا زبونم لال رو اون بالا گفتیم ها مگه نه ؟   


~~~


الان که این سطور محرر! میگردد حدود یه هفته مونده تا چارشنبه سوری . امیدوارم بچه ها حواسشون باشه که ترقه در نکنن تا مواجه با کوری و شَلی و کچلی مزمن ِ زودرس نشن ایشاللا . از بزرگترای عزیز هم انتظار داریم که به بچه های خودشون و یا در و همسایه آموزش بدن که فشفشه بهتر از ترقه س . هم آتیشش رنگوارنگه و هم آسیب آنچنانی نمیرسونه به کسی . البت که سوت سوتک بازی از هر دوشون سرتر میتونه باشه  . حالا میتونین برای فهم بیشتر بچه ، مثال هم براشون بزنین . مثلن میشه گفت : ترقه عین ملعون " بوش " میمونه و فشفشه عین آقا اوباما . هر دو برامون تلخ تشریف دارند و همراه ضرر هستند بنا به گفته بزرگان ! اما این کجا و آن نا کجا ؟ یا یه مَثَل شیرینی هم از مرحوم حاج  محمد علی  ، ژاندارم سابق ِ طناز فامیل بالبداهه یادمون اومد که میگفت : در بیابان لنگه کفش هم وانگهی دریا شود . این جمله را به خاطرتان بسپارید  که گاهی حتمن برای مخارج ( خرج کردن ) میان کلام گل و بلبل ! دوستانتان لازمتان میشود .


~~~


دیگه ..... هووووم .... خیلی شد آقا ولش کن !


در این آخرین بند دوس دارم شادباش گوی روزهای خوش آینده تان باشم . باور بفرمایید . پیشاپیش همه خوشی هایتان میمون .  چارشنبه سوری تان ( به سور ) و هم چنین حلول سال جدید ( حلوا ) و سیزدَ به دَر دَرتان ( به ساط و سبزه و غنچه )  آلوده باد . امیدوارم روزهای خوشی در جلوی رویتان و یا حداقل در جنب سرتان در کمین تان نشسته باشند . آخ که دلم برای دیدن روزهای بهاری شما و دیگر هموطنانم لَک میزنه . آی لک میزنه . همچو بچه لَک لَکِ سر میادین بعضی از شهرها که دهنش وامونده و لَه لَه میزنه از برای دون و آبی که مامانش به ارمغانش میاره ... بازم باور بفرمایید .


همین و این چند نقطه مقابل که باقی ماند ...





پاگرد : لازم به توضیح نیست که در نبود حقیر ، هوای "ms-links " را دوستان و همیاران نازنینم به روال مرسوم اش خواهند داشت البته.


سایه تان مستدام و ایام به کامتان حلوا گون